+سولار؟ساعت هفته
خوابالو سر تکون داد و به پهلوی چپ چرخید.چشم هاشو باز کرد و گیج به بیول نگاه کرد.با خودش تکرار کرد"ساعت هفته..خب که-"
-فاک!!!دیرم شددد!!!
جیغ کشید و عجول از تخت پایین پرید.هراسون طول و عرض اتاق و طی کرد تا یکاری کنه اما ظاهرا مغز سولار هنوزم خواب بود!! لباس زیر هاشو از روی زمین برداشت و با عجله پوشید.
نگاهی به بیول انداخت که برعکس سولار خوابیده بود!! پتو فقط قسمتی از پاهای لختشو پوشونده بود..سولار لحظه ای خیره نگاهش کرد و فریاد زد:بیول پاشو!!!
+هوووم؟
به طرف کمد دویید و در حالی که توش دنبال لباس میگشت جواب داد:پاشو نخواب!!
+کلاسم با میا ساعت چهاره...تو باید بری
بیول خوابالو زمزمه کرد و دوباره چشم هاشو بست.سولار تیشرت سفید رنگشو پوشید و نق زد:بیول وقتی من دیرم شده نخوااااب!!
مونبیول چشم هاشو باز کرد و پوکر نگاهش کرد.
+دیرت شده و بجای اماده شدن...داری منو بیدار میکنی؟
-عاههه بیول!!!
گفت و اتاقو دنبال کیف یا شلوار یا هر کوفت دیگه ای که به دردش بخوره چرخید.بیول به پهلو چرخید و همون یذره پتویی که روش بود رو هم از روی خودش کنار زد.
اخمی کرد و به طرفش رفت،پتو روی بیول کشید و با حرص غر زد:مریض میشی!!
به سولار نگاه کرد،دستشو گرفت و اونو مستقیم تو بقلش انداخت.سولار وحشت زده تکون خورد اما بیول اونو تو بقلش فشرد و بوسه ای پشت گردنش زد.
+بخواب
تلاش کرد تا بلند بشه.
-عاهه بیخیال دیرم شده!!ولم کن!!
حلقه دست هاشو دور کمره سولار محکم تر کرد و گفت:ولش کن نرو
-بیول!غیبت میخورم..ولم کن
+بیخیال،امروز تولدمه پس بمون پیشم
خندید:دیروز تولدت بود
+چه فرقی داره
خب..سولار از خداش بود بمونه خونه و بخوابه!! پس جاشو تو بقل بیول راحت تر کرد و سرشو روی بالشت اون گذاشت.دستشو زیره سرش،و دست دیگشو روی دست های بیول که دور کمرش بود گذاشت.
چشم هاشو بست.
صدای نفس های اروم بیولو میشنید،لبخند زد.به ارومی با انگشت های باریک بیول بازی کرد تا اون خواب فاکیش برگرده و بخوابه!!
+لباستو دربیار
بیول زمزمه کرد.نخودی خندید:فقط یه تیشرته
+مهم نیست.درش بیار
محکم گفت و با گرفتن لبه تیشرت،اونو از تن سولار بیرون کشید.سولار خندید و کمکش کرد.تیشرت و گوشه ای پرت و گفت:برگرد طرف من
سولار به پهلو دیگش چرخید و خندید،به چشم های پف کرده ی بیول نگاه کرد و پرسید:چیزه دیگه ای نمیخوای؟
بدون حرف خودشو جلو کشید و لب هاشو روی لب های سولار گذاشت.سولار چشم هاشو بست و جواب بوسه ی ملایم بیولو داد.سرشو پایین برد و بوسه ای به گردن سولار زد.
نگاهش کرد:حالا بقلم کن
خنده ارومی کرد و دست هاشو دور بیول حلقه کرد.بیول سرشو تو گردن سولار فرو کرد و چشم هاشو بست.به طرف سولار چرخید و دست هاشو دور کمرش انداخت.
+موهامو ناز کن
-چشم
زیرلبی گفت و انگشت هاشو بین موهای ابریشمی بیول فرو کرد،البته دیگه ابریشمی نبود..به قول بیول اون دکلره موهاشو کلا بفاک داده بود!!
طبق عادتش دسته ای از موهای بیولو بین انگشتش پیچید،انگشت دیگشو روی موهای بیول کشید و بعد اونو باز کرد.و حالا دوباره موهای بیولو بین انگشتش پیچید و همینکارو پشت هم تکرار کرد.
انگشت های بیول روی کمرش تکون خورد و حالا بیول مشغول نوازش کمرش بود.لبخند زد،نفس عمیقی کشید و سرشو برای تکیه دادن به سره بیول پایین انداخت.
نگاهشو رو شونه های لخت بیول چرخوند.طبق معمول جای بند سوتین ـش روی شونه هاش قرمز شده بود.این عادتش بود..انقدر اون بند های فاکیو سفت میکرد که تهش اینجوری میشد!
+بخواب
-خوابم پرید دیگه
+پس پاشو برو سرکار
لب هاشو جمع کرد،خودشو پایین کشید و سرشو رو بالشت بیول گذاشت.
-میخوابم
YOU ARE READING
𝖳𝗈𝗎𝖼𝗁 𝗆𝖾 𝗉𝗅𝖾𝖺𝗌𝖾
Romance"میدونستم زندگیشو به جهنم میکشم.. اما تصمیم گرفتم باهاش فرار کنم...چون عاشقشم!!" -اسمات ، سد ، رومنس -کامل شده