1. Why?

341 65 46
                                    

تهیونگ همه چیز رو در مورد اون مرد دوست داشت؛ خنده های شیشه پاک‌کنیش، لب های حجیم و تو پرش، بینی خوش فرم و بامزش، شونه های پهن و قویش، انگشتای کشیده‌اش که فرم خاصی داشتن، پوست درخشان و بی‌نقصش، پاهای لاغر شیری رنگش و حتی ست کردن وسواس گونه‌‌ی لباساش.
تهیونگ به معنای واقعی کلمه همه چیز رو در موردش دوست داشت.

به خاطر همین هر وقت فرصت میکرد بهش نزدیک بشه، میشد. هر وقت میتونست دستش رو بگیره، میگرفت. هر وقت میتونست بغلش کنه، این کار رو میکرد.هر وقت میتونست با موهاش بازی کنه، انجامش میداد. هر زمان که امکانش رو داشت که بهش بگه چقدر همه چیز رو در موردش دوست داره، میگفت. حتی یک لحظه هم نبود که بهش فکر نکنه.


«جین هیونگ!»
تهیونگ همین که دید جین وارد خوابگاه شد به سمتش رفت. دستاش رو دور گردنش حلقه کرد و بوسه‌ی سبکی روی فکش نشوند.

«هی. بس کن.»
جین سعی کرد به آرومی تهیونگ رو به عقب هل بده.

"اگه کسی ببینتمون چی؟ قبلا موردش صحبت کردیم، یادت که نرفته!‌»
سوکجین با ناراحتی گفت و باعث شد تهیونگ لبش رو بگزه و سری تکون بده.

«ببخشید... فقط دلم برات تنگ شده بود.»

جین نفس عمیقی کشید و چشماش رو تو حدقه چرخوند.

«تهیونگ من فقط دو روزه که نبودم.»

پسر بزرگ تر در حقیقت برای ضبط تیتراژ پایانی یه سریال خوابگاه رو ترک کرده بود. تهیونگ بهش پیشنهاد همکاری داده بود، اما جین خواسته بود پروژه‌ی انفرادیش رو خودش تنها پیش ببره. هرچند قابل درک، اما برای تهیونگ ناامید کننده بود.
این میتونست یه فرصت عالی برای باهم بودنشون باشه.

«الان که چی؟ یعنی حتی وقتی نبودی هم دلت برام تنگ نشد؟»

جین آهی کشید و چشماش رو بست. در نهایت لبخند کمرنگی روی لبش نشوند و به پسر نگاه کرد.
«معلومه که شد احمق!»

زندگی با بقیه اعضا و مخفی نگه داشتن رابطه‌شون آسون نبود. تهیونگ بی میل نبود و بدش نمیومد که به بقیه بگه، اما جین بارها گفته بود که هنوز آمادگی لازم رو نداره. اون از یه طرف میترسید که دوستی بینشون به خطر بیوفته و از طرف دیگه وحشت داشت که با علنی شدن رابطشون حرفه‌ا‌شون رو به نابودی بره. درک این مسئله برای تهیونگ سخت بود ولی چاره ای جز پذیرش نداشت. موظف بود به خواسته های جین احترام بذاره. اما همه‌ی این ها به این معنی بودن که اون دو نمیتونستن آشکارا محبتشون رو به هم نشون بدن مگه اینکه یه گوشه کاملا تنها میشدن، که خب این مواقع به ندرت نصیبشون میشد؛ چون محض رضای خدا همگی تو یه خوابگاه زندگی میکردن.
فقط شب ها که تهیونگ مخفیانه وارد اتاق هیونگش میشد، اون‌ها میتونستن هر کاری که میخوان انجام بدن. بنابراین اون تقریبا هر شب این کار رو انجام میداد، حتی اگه جین سعی میکرد مخالفت کنه.

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Dec 03, 2022 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

I'm Sorry For Loving You Donde viven las historias. Descúbrelo ahora