I remember you

41 11 15
                                    

Third person:

توی قصری که توصت پدرش بهش رسیده بود قدم میزد و به کار همه نظارت میکرد
هیچکس باورش نمیشد شاهزاده خوش رو و مهربونشون با یه طلسم خیلی ساده و ضعیف تبدیل شده به بدترین کابوس جهنم، برای آروم کردن ذهنش از قصر بیرون رفت و از دروازه میانه رد شد تا به جین هیونگش سر بزنه
وارد زمین که شد سمت شرکت مدلینگی که قبلا با عشقش اونجا کار می‌کرد راه افتاد.
ماشینش رو توی پارکینگ پارک کرد و سمت آسانسور رفت و دکمه رو فشار داد تا آسانسور بیاد پایین

در آسانسور باز شد و وارد شد
دکمه طبقه ۱۹ رو فشار داد، در آسانسور داشت بسته میشد که دستشو با عجله جلوشو گرفت...

هی هی هی

چخبرااا
تولدم مبارک باشه
ممنونم ممنونم
اینم استارت فصل دوووو گیلیلیلی
حمایت یونو؟

اهم🙂👇

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 31, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

I'm the king nowWhere stories live. Discover now