Third person:
توی قصری که توصت پدرش بهش رسیده بود قدم میزد و به کار همه نظارت میکرد
هیچکس باورش نمیشد شاهزاده خوش رو و مهربونشون با یه طلسم خیلی ساده و ضعیف تبدیل شده به بدترین کابوس جهنم، برای آروم کردن ذهنش از قصر بیرون رفت و از دروازه میانه رد شد تا به جین هیونگش سر بزنه
وارد زمین که شد سمت شرکت مدلینگی که قبلا با عشقش اونجا کار میکرد راه افتاد.
ماشینش رو توی پارکینگ پارک کرد و سمت آسانسور رفت و دکمه رو فشار داد تا آسانسور بیاد پاییندر آسانسور باز شد و وارد شد
دکمه طبقه ۱۹ رو فشار داد، در آسانسور داشت بسته میشد که دستشو با عجله جلوشو گرفت...هی هی هی
چخبرااا
تولدم مبارک باشه
ممنونم ممنونم
اینم استارت فصل دوووو گیلیلیلی
حمایت یونو؟اهم🙂👇
YOU ARE READING
I'm the king now
Random(فصل ۲ انجل دیول) خواهشا قبل خوندن این داستان فصل یک رو بخونید تا داستان دستتون بیاد کوک میخواد رابطش با جیمین رو درست کنه اما هر خواسته ای یه تقاضی داره تقاض خواسته کوک فراموش شدن توسط معشوقشه...