_ دستتو بکش!
با حرص غرید و لبخند فیکی به نگاه استاد سختگیرش زد.
جونگکوک بدون اینکه دستش رو از روی پای جیمین برداره، ریلکس شونهای بالا داد:- دوست پسرمی و من هرکاری که دلم بخواد میکنم!
جیمین چشمغرهای نثار دوستپسر وقت نشناسش کرد و درحالی که فشار دستش رو روی مچ جونگ کوک بیشتر میکرد تا از پیشرفت انگشتهای کشیدهش به روی دیکش جلوگیری کنه، سعی کرد نوتهای مهم درس رو یادداشت کنه تا بعداً به منت کسی نمونه!
_ تو حق نداری جلوی منو بگیری!
زمزمهی بم جونگ کوک زیر گوشش بهش فهموند دوست پسرش از اینکه مچ دستش گرفته شده تا به جاهای خصوصیش نره، خوشش نیومده!
_ محض رضای خدا کوک؛ ما الان تو کلاس کوفتیِ فیزیکیم!
_ به کیرم!
فحش پسر تخس کناریش لبخندی روی لبهاش آورد و جیمین با اطلاع داشتن از شدت سمج بودن جونگ کوک، بدون اینکه به عواقبش فکر کنه انگشتاش رو از دور مچ کوک باز کرد و بالاتنهش رو روی میز خم کرد تا بتونه بهتر روی نوشتههاش تمرکز کنه و هم احتمال دیده شدن پایینتنهش رو به صفر برسونه! موقعیتی که توش بودن اصلا مناسب کارهای مدنظر دوست پسر هورنیش نبود ولی متأسفانه فقط جیمین بود که این موضوع رو درک میکرد نه جونگ کوکی که از صبح تا الان درحال انگشت کردنش بود!
کلاس پر بود از دانشجوهایی که میخواستن بالاخره بعد از سالها زحمت به یه جایی برسن؛ قطعاً دو پسری که ته کلاس نشسته بودن هم همین هدف رو داشتن البته اگه ساید هورنی یکیشون، جفتشونو به فاک نمیداد!
جونگ کوک با آزاد شدن مچ دستش، نیشخندی زد و نوازشهای آرومش رو دوباره شروع کرد.
جیمین با حس فشار نوک انگشتهای جونگ کوک، پلکهاش رو روی هم فشرد و با کشیدن نفس عمیقی سعی کرد چیزی به روش نیاره وگرنه قیافهش همه چیز رو به استاد تیزبینش میفهموند.
جونگ کوک زیپ و دکمهی مزاحم شلوار پسرش رو باز کرد و با فرو کردن دستش به داخل شلوار کارش رو اینبار از روی شورت جیمین ادامه داد!_ از درس چیزی نمیفهمم کوک! دست بردار.
جیمین آروم غرید و جونگ کوک بدون اینکه چیزی به روش بیاره درحالی که ریلکس به پشتی صندلی تکیه داده بود و به پردهی بزرگ پروژکتور نگاه میکرد، ظاهری نظیر اینکه حواسش جمع درسه به استادش تحویل میداد ولی فقط جیمین از کارای زیرمیزی اون پسر خبر داشت!
_ تو نهایتاً بتونی برای تنبیه کردنم موقع ساک زدن دیکم روش دندون بکشی!
جونگ کوک زمزمه کرد و همزمان دستش از زیر کش شورت سفید رنگ جیمین داخل خزید.
_ مادر فاکر!
جیمین با لمس شدن دیکش آروم نالید و جونگ کوک با شنیدن فحشی که مخاطبش خودش بود، خندید.
دست دیگهش رو روی پای جیمین گذاشت و با بلند کردنش اونو روی پای خودش گذاشت و اینطوری کمی پاهای جیمین رو از هم فاصله داد و دستش فضای بیشتری داخل شلوار پسر به دست آورد!
با نوک انگشت اشارهش فشاری به نوک دیک جیمین وارد میکرد و جیمین عاجز از اینکه کاری نمیتونست بکنه، مجبور بود لبش رو از داخل بین دندونهاش بگیره تا مبادا صدای نالهش بیرون بره.