Kookv

261 26 0
                                    

در حال دوش گرفتن بود که با برخورد هوای سردی به پهلوش، لرزید و نق زد:

_ درو ببند کوک؛ سرد میشه اینجا.

ثانیه‌ای نگذشت که در دوباره بسته شد و بعد، بدن گرم و خشکی به بدنش چسبید.

_ مگه نگفته بودم بیدارم کن؟!

تهیونگ سعی کرد کف موهاش رو بشوره و در همون حال جواب داد:

_ خیلی کیوت خوابیده بودی!

خندید ولی با کشیده شدن انگشت اشاره‌ی کوک به خط باسنش خنده‌ش به اعتراض تبدیل شد!

_ هی کوک؛ چیکار می‌کنی؟!

جونگ کوک دست دیگه‌ش رو دور شکم تهیونگ حلقه کرد.

_ می‌خواستم ببینم آسیبی ندیده باشه!

تهیونگ دست دراز کرد و شامپو بدنش رو برداشت:

_ چرا باید آسیب ببینه؟!

جونگ کوک با کشیدن نفس عمیقی بوی تن تهیونگ رو به ریه‌هاش فرستاد و خودش و گرگش همزمان با حس مالکیت غریدن.
تهیونگ با شنیدن صدای خرخری که گرگ جفتش به راه انداخته بود، کمی جمع و جور شد:

_ انگار هنوز راتت برطرف نشده...

زمزمه کرد و با چنگ شدن دست کوک روی شکمش، به صحت بودن حرفش پی برد.

_ درد نداری؟

زمزمه‌ی آروم جونگ کوک رو روی شونه‌ش حس کرد و لبخندی زد:

_ اگه بدنمو بشوری نه!

جونگ کوک کج‌خندی زد و با گرفتن لیف کفی از دست امگا، مشغول شستن بدنش شد.

•••••••

_ لعنت بهت! فکم داغون شد!

تهیونگ نق زد و جونگ کوک حین پوشوندن شورت تهیونگ، بوسه‌ی محکمی روی رونش زد:

_ تقصیر تو بود امگا! نباید خودتو بهم می‌مالیدی!

تهیونگ حرصی لب پایین جونگ کوک رو گرفت و کشید:

_ من خم شده بودم تا صابونی که روی زمین انداختی رو بردارم عوضی!

جونگ کوک با همون لب کش اومده جواب جفت غرغروش رو داد:

_ و باسنت خودش به دیکم مالیده شد؟!

جونگ کوک حق به جانب گفت و تهیونگ با پوفی که کشید، یه کم خیره نگاهش کرد و بعد لبش رو ول کرد:

_ شلوارم!

بهش توپید و جونگ کوک با خنده‌ای شلواری که کنارش روی تخت بود رو برداشت و خم شد تا تهیونگ پاهاش رو درون پاچه‌های شلوار فرو کنه.

_ من اونجا بهت رحم کردم و این تشکر توعه بیبی؟!

همونطور که خم شده بود گفت و تهیونگ چرخی به چشم‌هاش داد:

HitWhere stories live. Discover now