جئون جانگ کوک فرمانده آلفای ارشد پادگان هیچوقت فکر نمیکرد که عاشق خدمتکار امگای مرد نازا بشه.
امگای الهه مانندی که مین یونگی نام داشت
بخاطر طرز فکر جامعه پدر و مادرش اون رو به پادگان تحویل داده بودند و از بچگی اینجا بود.
و همه چیز با بوسهای پر محبت بر روی گونه های فرمانده شروع شد اما آیا فرمانده میتونه اون امگا که به سردی یخ های قطب جنوب هست رو عاشق خودش بکنه؟زیادی کصشر شد بنظرم