خداحافظ بچه ها
نفس عمیق *بالاخره تمام شد حداقل یکی از بدشانسی ها هرچند اون یکی ها اونقدری هستن که این هم هیچ حساب بشه. پوفففففففف نمیدونم چرا روز های اول مدرسه همیشه اینقدر سخته شاید چون تنهایی شاید چون نمیدونی چطور رفتار کنی شاید چون زیادی غریبه ای نمیدونم جوابی ندارم البته دارم ها نمیدونم کدوم رو بگم دوست داشتم دوباره برگردم به دوران دبستان درسته باید همه ی درسارو از اول بخونم ولی حداقلش اینقدر حس غریبه بودن نداری دوست داشتم با دوستام توی یه مدرسه باشم ولی بازم نمیشه از روز های اول مدرسه خوشم نمیاد زیادی سرده نگاهی به کلاس بندازی متوجه میشی بعضی ها از قبل هم رو میشناختن و بعضی ها مثل من تنها هستند بعضی ها هم دوستاشون توی کلاسای دیگه دلم برا دوستام تنگ شده برا خندیدنامون حرف زدن هامون درس خوندن هامون کاشکی اون زمان بیشتر باهاشون وقت میگذرونم شاید الان دیگه افسوس نمیخوردم یا آرزو نمیکردم دوباره باهاشون حرف بزنم و توی کلاس البته تا اون جایی که میشه فهممید رایا و مونا همون دخترایی که کیوت اند و جلوی میز معلم نشسته اند باهم دونستند هر چند احساس میکردم خواهرند نور دوستاش توی کلاس دیگه هست وایولت هم همونطور و.... دلم میخواد حرف بزنم یا راحت باشم ولی چرا اینقدر سخته هر چند زنگ خورد و الان معلم میاد پس حرف نزدن بهتره امروز چرا تموم نمیشه! ؟
های گایز
دوباره شروع شد زنگ نفرت انگیز زبان متنفرم کاشکی اینو میتونستم تو گوش دنیا فریاد بزنم یه کیلو مالیده صورتش اومده زبان درس میده
ذهن تو کثیف نیست💬💬منم بزرگ نیستند
وات؟؟؟؟؟ اون الان... اومای گاد معلم به این... هیچی نمیگم من پشمام نمیریزه
اوکی سلام چت کوکه لری(نان محلی) یکی یکی خودتون رو معرفی کنید و سطحتون رو بگین
به نظرتون بگم 0 میکشه؟! الفاتحه
ВЫ ЧИТАЕТЕ
♥️deliverance ♥️
Любовные романы♥️deliverance♥️ 🖤 رهایی 🖤 "نوشته ای برگرفته از زندگی واقعی" یه آدم یه عشق یه حقیقت یه دختر "نویسنده : VIDLES QUEEN"