حتی اگه این من و توییم

258 35 6
                                    

من دوستت خواهم داشت .

با تمام وجودم دوستت خواهم داشت .

حقیقتا با وجود اینکه میدونم خیلی برای قول دادن زوده حتی با وجود اینکه میدونم دلخوشی های ما با درس خوندن توی کتابخونه و بوسه های یواشکی توی زمان استراحت پانسیونه،
میخوام بگم که تمام تلاشم رو میکنم تا روزی بتونم وقتی به دوست های مشترک دانشگاه زنگ میزنم و دستم رو بالا میارم تا حلقه ای که تو خریدی رو ببینن و باهم جیغ میکشیم رو کنارت تجربه کنم .

میخوام بگم که به این فکر میکنم که از سر کار داری میای و زنگ میزنی و میگی" چیزی برای بعد از ظهر لازم دارم یا نه رو " رو به واقعیت تبدیل کنم .

آرزو میکنم روزی رو که انقدر به وجودت کنار خودم عادت کردم که وقتی به واژه همسر اشاره میکنن مثل اینکه خودم رو صدا زدن تو تمام فکرم رو در گیر اسمت کنی رو حس کنم .

من حتی به اینکه سر کار باشم یه دفعه بهت زنگ بزنم  بگم فلانی ما رو شنبه به مهمونی دعوت کرده دوست داری بریم یا نه فکر میکنم .

من منتظر تمام روز هایی هستم که دوتایی برنامه میریزیم و به عنوان دو نفر که به صورت رسمی برای هم هستن بیرون میریم و دور میزنیم .

من حتم منتظرم که یه روز بهم زنگ بزنی و بگی که خودت حوصله نداری وهمن برای مهمونی فردا برم و برات کت شلوار  بگیرم و من وقتی رفتم خرید سایزی که برات مناسبه رو مثل سایز کت شلوار های خودم حفظ باشم .

من آرزو میکنم که ما هیچ وقت تموم نشیم .
قول میدم تموم نشیم .

خیلی برای این قول ها زوده نه ؟
حتی با وجود اینکه میدونم خیلی زوده ،
حتی با وجود  اینکه میدونم ما هنوز خیلی کوچیکیم ،
ولی قول میدم. 

حتی با وجود اینکه میدونم ما هنوز 18 سالمون .......

- جیییییین بیا بریییییم.

دفترم رو بستم و به جونگکوک که دوان دوان داشت سمتم میومد نگاه کردم و لبخند زدم .
سریع همه وسایل هامو توی کولم چپوند و  مواظب بودم تا دفتر خاطراتم چیزیش نشه .
بلند شدم و پشتم رو که خاکی شده بود تمیز کردم .

سرم رو چند بار تکون دادم تا موهام درست بشن بعد دیدم که جونگکوک بهم رسیده و با لبخند داره بهم نگاه میکنه .
مثل همیشه کولش یه ور روی دوشش بود .

- بریم ؟
دستش رو گرفتم و گفتم : بریم .
و بعد تا به آزمایشگاه برسیم حرف زدیم .

حتی با وجود اینکه ما فقط دو تا پسر سال آخری دبیرستان بودیم که عاشق ریاضی و فیزیک بودیم .
حتی با وجود اینکه ما جین و جونگکوک بودیم .

..............................................

"یکی از اون نوشته خاک خورده ها "

even....Where stories live. Discover now