"هیونگ هیونگ" بدو بدو سمتم اومد و با ذوق کیوتی گفت "یه رقص جذاب دیدم میخوام با هم کاورش کنیم" بعد گوشیشو اورد و رقص سکسی ای که انتظارش رو نداشتمو بهم نشون داد. میتونستم بهش نه بگم وقتی اینجوری ازم درخواستی کرده بود؟ حتی اگر میتونستم نمیخواستم.
"باش.." نذاشت حرفم تموم شه و دستمو کشید. مطمئن بودم این اون رقصی نبود که بهم نشون داده بود ولی همین تازگی جذاب ترش میکرد. بدنشو از پشت بهم چسبوند و بعد از اولین موجی که به بدنش داد فهمیدم میخواد باهاش همکاری کنم پس دستمو روی شونش گذاشتم و بیشتر به سمت خودم کشیدمش، همراه با بدنش به خودم موجی دادم ولی سعی کردم اون طرف رو نگاه کنم. باسن جیسونگ دقیقا اونجایی بود که نباید و من نیاز داشتم حواس خودمو پرت کنم اما دستش بالا اومد و سرمو به سمت خودش برگردوند. بدنامون توی همون حالت موند.
"وقتی داری باهام میرقصی به من توجه کن، به من نگاه کن نه جای دیگه." گفت و دستم از روی شونش دور گردنش رفت. "از این به بعد تمام اوقات فقط به تو توجه میکنم نه فقط وقتی میرقصیم" گفتم و فاصله ی صورتامونو کم تر کردم..
YOU ARE READING
Unnecessary but wanted | Minsung | Straykids | مینسونگ
FanfictionImagine /scenario lee minho han jisung based on a real old sexy dance https://youtu.be/5OPJWXxNQSM