پریشب گفتم یه پارتی برم چیزی نمیشه کههه..
خیلی خوش گذشت مسخره بازی درآوردیم ولی گی زده شد دیگه
من رو تخت دراز کشیده بودم مست خواب بودم پسره اومد کنارم دراز کشید بغلم گرد فکر کرد خبریه😐😐😐
وقتی به خودم اومدم خیلی چندشم شد ایح ایح
کراشم هم اونجا بود👋🏼 ولی با رفیقم لب گرفت👋🏼
i'm in spain without p
انی وی
من خوبم من خوبم....
تا ۳۰ ساعت نتونستم بخوابم فاکینگ سییی ساااعتتتت
وقتی مامانم اومد دنبالم بهش گفتم بریم چهارتا تا شهر اونور تر یخورده دور بزنیم
انقدر آهنگ گذاشتم جیغ زدم که اصن حالم بد اصن من سلام درماندهمن در گا زندگی میکنم😍🙏🏼
با بدن کوفته و دردناک بعد از ۳۰ ساعت رو تخت نازنینم دراز کشیدم سعی کردم بخوابم و خوابیدم
ولی بعد ۶ ساعت بابام بیدارم کرد
بهش گفتم "جناب مطمئنی من بچهی واقعیتم؟ فکر کنم باید برم دنبال خانوادهی واقعیم بگردم"
و خندید!😐 فقط خندید😐
دارک شد😭
من برم دنبال خانوادهی واقعیم بگردم برمیگردم😭
YOU ARE READING
"دفترچه خاطرات من"
Non-Fictionسلام من ماه هستم🤚🖤 و... عاشق چیزاییم که ازشون متنفرم👈🏻👉🏻 مثلا رنگ قهوه ای.. هی صبر کن ببینم.. من که عاشق خودمم..!!