خم شد تا بند کفش مزاحمی که وسط سالن باز شده بود رو ببنده.
همزمان با اخرین گره ای کە به بند یکی از کفش هاش زد صدای جیغ مانند دوستش توی گوشش پیچید.
- هی یونگ اون پسرە بازم زل زده بهتبدون اینکه سرش رو ذرەای بالا بیارە، بیخیال بند کفش دیگه اشو گره زد و ایستاد.
نمیخواست نگاهش کنە، متوجە نگاە های خیرە پسر مو مشکی داخل دانشکده شده بود.
درواقع بە طرز عجیبی همە جا میدیدش و کم کم داشت بە این باور میرسید کە تحت تعقیبە.سمت دوستش چرخید با گذاشتن دستش رو روی شونەاش وادارش کرد از اونجا برن و حینش در گوشش زمزمه کرد:
+ مینگی دیگه نگاهش نکن اگە کارم داشتە باشە خودش میاد سمتم
و از سالن اجتماعات خارج شدن.چرا مدام بهش زل میزد؟ درواقع چندباری هم از کنارش رد شده بود و توجه وویونگ رو به خودش جلب کرده بود، طوری که فکر میکرد اون نە تنها بد نیست بلکە زیادی بعنوان یه دانجشو خوش قیافە و جذابە .
بی ارادە وقتی تقریبا از سالن دور شده بودن بە عقب چرخید و دیدش.
جلوی در سالن دست بە سینە ایستادە و طبق معمول نگاهش میکرد.
نتونست طاقت بیارە، میخواست بپرسە چرا مدام بهش خیرەاس، میخواست تمام تصوراتش از اینکە شاید ازش خوشش اومدە، حقیقت داشته باشە.
+ مین تو برو سرکلاس من میامبا تموم شدن جملەاش قدم های بلندش رو بە طرف استاکر جذاب و عجیبش برداشت و با قرار گرفتن مقابلش، انگشت هاش دور مچ دست پسر پیچیده شدن و اون رو بە دنبال خودش بە سمت حیاط خلوت دانشگاه کشوندن.
سرش پر از سوال بود و ذهنش دنبال جوابی برای اون ها.
جلوش ایستاد و مچ دستشو ول کرد.
+ چرا دنبالم میکنی؟ چرا همش بهم خیره میشی؟
جوابش فقط یه لبخند بود، لبخندی کە باعث شد چال زیبایی روی گونە پسرمقابل نقش ببنده و توی دلش به زیباییش اعتراف کنه.- چرا مال من نمیشی وویونگ؟
و همین جمله کافی بود تا تمام تصورات و فکرای چندماە اخیر وویونگ تبدیل بە واقعیت بشن، و تنش رو پر از حس های ناشناختە، جدید و خوشایند کنە
+ اسمت چیه؟
بعد از سکوتی طولانی گفت و نگاهش رو بە چشمای مشکی پسر داد.
- سان، چوی سان
و لحظەی بعد لب های وویونگ بود کە بی طاقت روی لب های سان نشستن تا جواب پیشنهاد وسوسە انگیزش رو بده.
YOU ARE READING
My Stalker
Fanfictionمتوجه نگاه های خیره پسری که باهم تو یک دانشگاه درس میخوندن شده بود ولی چی میشد اگه بیشتر از نگاه بخواد؟! Couple : Woosan Gener: romance , scenario