sleep problem

422 68 18
                                    

نگاهی به چشم های خسته ی پسر رو به روش کرد و آمریکانو رو جلوی پسر گذاشت، صندلی رو عقب کشید و روش نشست.

چشم های خسته پسر اول روی آمریکانو و بعد هم روی پسر بزرگتر نشست. لبخند محوی زد و نی و داخل دهنش برد.

مینهو و جیسونگ 3 ماهی می شد که هم اتاقی خوابگاه دانشجویی بودند.چشم های جیسونگ همیشه خسته بود و سر تمام کلاس هاشون می‌خوابید. مینهو هنوز نتونسته بود بفهمه چرا اوضاع پسر اینجوریه، اما حالا که به هم نزدیک شده بودن مینهو میخواست دلیل رفتارش رو بدونه.

-جیسونگ، میتونم یه سوالی بپرسم؟

پسر خمیازه ای کشید و سرشو به نشونه تایید تکون داد.

-چرا همیشه چشمات خماره و سر کلاس ها میخوابی؟

پسر دوباره خمیازه ای کشید و اینبار سرشو روی میز دونفره اتاق گذاشت.خسته شده بود از اینکه کسی رو نداره کمکش کنه و حالا که مینهو خودش پا پیش گذاشته بود، جیسونگ میخواست ازش طلب کمک کنه. از کجا معلوم؟ شاید پسر تونست کمکش کنه. مثل اون دفعه که چاه گرفت و پسر بازش کرد. یا اون موقع که تازه نیم ساعت آخر فهمیده بود یه پروژه مهم داره. یا حتی اون موقع که نزدیک بود خونه رو آتیش بزنه و یا حتی هزارن بار دیگه.

-منگل معتاد حضور داری؟

جیسونگ بدون اینکه سرش رو از روی میز برداره پاسخش و داد و البته که برای بار هزارم وسط حرفش خمیازه کشید.

+مشکل خواب دارم و متاسفانه این مشکل توی شب بیشتره.

پسر بزرگتر میدونست مشکل خواب چیه. یه کانگرو می‌شناخت که نمیتونست بخوابه و بهش گفته بود مشکل خواب داره.

-خب تا جایی که من میدونم درمان داره. تاحالا پیش دکتر رفتی؟

پسر بالاخره سرش و از روی میز برداشت و به مینهو نگاه کرد.

+رفتم، صدبار رفتم. صد تا قرص بهم داد و هیچکدوم اثر نکرد.

و دوباره خمیازه کشید و سرشو روی میز گذاشت.

-خب، فعلا که ظهره و کلاسی نداری. بگیر بخواب تا سرحال باهم دنبال چاره باشیم بلکه کمتر شبیه گدای سر کوچه باشی.

اما خبر نداشت 10 دقیقه ای میشه که جیسونگ پسر و به ی ورش گرفته و روی میز خوابیده بود. خداروشکر مینهو بعد اینکه جوابی نگرفت پسر رو به تختش برد و پتو روش کشید.

2 ساعت بعد، ساعت 5:47 دقیقه از خواب بیدار شد‌. دوتاشون کلاس های همدیگه رو حفظ بودن و با این حساب، آخرین کلاس امروز مینهو 13 دقیقه ی دیگه تموم می شد و باز هم با ی حساب سر انگشتی، پسر 20 دقیقه ی دیگه می‌رسید.

20 دقیقه ی بعد، صدای رمز در شنیده شد و در باز شد.

نگاه مینهو به چشم های باز جیسونگ خورد.کیفش رو روی زمین گذاشت و مقابل پسر روی صندلی نشست.

sleep problem -MinSung-Where stories live. Discover now