e.3

39 10 2
                                    

※زین※

زمانیکه به اون عمارت قدیمی چندین ساله‌مون رسیدیم، خودمو برای شنیدن یک سخنرانی بلند مدت آماده کردم.
می دونستم پدرم به عنوان پسر یک کینگ آلفا تمام حرکات و فعالیت هامو زیر نظر داره، از این موضوع خوشحال نیستم.

"لویی چرا این پا و اون پا می کنی؟ چرا نمیای داخل؟"

"ممم.. نه تو برو.. من منتظرت می مونم.."

تازگی ها لویی عجیب شده بود، شکاک پرسیدم..

" چرا؟"

" من.. روی پیانوی قدیمی پدرت کمی خراش دادم.. قسم می خورم تصادفی بود.."

سرمو تکون دادم و با آهی از پله های طلایی عمارت بالا رفت.
به آرامی در زدم و بعد از چند ثانیه پدرم به داخل دعوتم کرد.

به محض دیدنم و شنیدن بوی قدرتمند آلفای درونم لبخندی زد، با دیدن لبخند پدرم
با تعجب پرسیدم..

" سلام، کارم داشتی؟"

آهی کشید و جواب داد..

" زین، من به داشتن تو افتخار می کنم. اما.. از این به بعد می خوام سمت هیچ امگایی نری.."

آهی کشیدم و روی مبل ولو شدم.

-اول‌‌ لویی و حالا شما؟"

"کارهای تو منو اذیت می کنه، ما تو دنیای بدی زندگی می کنیم و تو داری گله رو از هم نابود می کنی
این چندمین امگایی بود که بدون مارک رها شده و باکرگیش هم گرفته شده؟؟ این کارت غلطه.. پس سمت
هیچ امگایی نرو.."

با صدای بلندی شکایت کردم..

"من آزادم که هر کاری دوست دارم بکنم.. چرا می خوای منو محدود کنی.."

"این درست نیست زین.. تو باید هیجان خودتو کنترل کنی نمی‌تونی امگا ها رو از باکرگی در بیاری و بدون مارک کردن رهاشون کنی، هر کدوم از امگا ها باید آلفای خودشون رو پیدا کنند و هیچ آلفایی امگایی رو که باکره نباشه رو نمی‌خواد.. تو باید احساسات بقیه رو درک کنی.. کاری که تو با امگا‌ها می‌کنی باعث میشه اونا بمیرند... این رفتاری نیست که یه آلفا زاده انجام میده.."

با بی حوصلگی فریاد کشیدم..

"بابا خواهش می‌کنم.. بس کن، زمانیکه من کینگ و رهبر گله شدم.. این قانون مسخره رو از بین می برم.. و میذارم هر امگایی که دلش خواست خودکشی کنه، ضعیف ها تو گله جایی ندارن.."

پدرم با ناباوری بهم خیره شد..

"تو عوض نمیشی.. زین خواهش می کنم درک کن.. هر عضوی از گله به نوبه ی خودش با ارزش و پر اهمیته.. چه آلفا چه بتا چه امگا.. همه ما بهم نیاز داریم.. اینو درک کن.."

"تو به عنوان یه کینگ آلفا کارتو خوب انجام نمی دی.. "

بدون فکر گفتم و بلافاصله از حرفم پشیمون شدم، با اینکه پدرم قلب مهربونی داره ولی با این وجود همیشه از گله مراقبت کرده، هیچ وقت نالایق نبوده..

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 21, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

 Hate Me[L.Z] Where stories live. Discover now