Part 11

774 49 10
                                    

بعد چند دقیقه رسیدم به لوکیشنی که پسره برام فرستاده بود

یکی از معروف ترین بار ها یه کره بود

ماسکم رو زدم تا صورتم مشخص نباشه و وارد بار شدم

طبقه اول مخصوص رقص و گرفتن نوشیدنی بود و طبقه به طبقه بار جاهای های مختلفی داشت ولی طبقه پنجم قسمت وی ای پی بود که اون پسر به من گفته بود برم قسمت وی ای پی اتاق ۴

جلوی در ایستادم و خواستم در بزنم که دستم بی حرکت روی هوا موند

به در روبه روم نگاه کردم و به سختی نفس کشیدم

چیکار داشتم میکردم؟....به هان خیانت میکردم؟هان...پسری که سالها بخاطرش جنگیدم و حالا یه هرزه رو ترجیح دادم بهش؟...

احساس کردم نمیتونم نفس بکشم،ضربان قلبم رفته بود بالا و عرق میریختم

دستم رو بردم سمت یقم و دکمه اول و دومم رو باز کردم تا بتونم یکمم که شده نفس بکشم

نمیتونستم در بزنم پس دستم رو اوردم پایین و رفتم سمت اسانسور و وارد  شدم

دکمه اول رو زدم و بعد به خودم داخل اینه نگاه کردم

رنگم پریده بود و عرق کرده بودم و برای همینم موهام به پیشونیم چسبیده بود

گیج بودم....پس چجوری اون شب لذت بردم؟یعنی فقط مست بودنم دلیلش بود؟

~~~~~~~~

ساعت طرف ۱۲ یا ۱ شب بود چند پیک نوشیدنی سفارش داده بودم و خورده بودم
کاملا مست بودم
امروز نتونسته بودم کارامو درست پیش ببرم و همه چیزو شاید...خراب کرده بودم؟

به بارمن اشاره کردم تا یه پیک دیگه واسم مشروب بریزه

وقتی میخواستم پیک رو سربکشم احساس کردم یکی دستش رو گذاشت روی دستم و دستمو پایین کشوند

سرمو چرخوندم و نگاه کردم تا ببینم چه کسی جرعت کرده
که با دیدن یه پسر خوشگل با پوست تمیز و سفید و لبای درشت قرمز و چشمای درشت ، بی حرکت موندم

خیلی خوشگل بود!

-انقد مشروب نخور

شکه بهش نگاه کردم
واقعا خوشگل و پرستیدنی بود
دستمو بردم سمت لباش و لباشو لمس کردم...خیلی نرم بودن!

کمی تعجب کرد ولی لبخند زد، احساس کردم یه دست کوچولو روی رون پام هست
به پایین نگاه کردم و با دیدن دست خوشگل اون پسر اروم خندیدم

دستش اروم به سمت بالا متمایل شد و رفت سمت دیکم

چشمام درشت شد و بهش با تعجب نگاه کردم

_چیکا-...

قبل از گفتن جملم دستش رو گذاشت روی دهنم و با لبخند نزدیکم شد و کنار گوشم با صدای ارومش گفت

-شششش...بیا فقط لذت ببریم

لبخند زدم و بهش نگاه کردم...دستم رو گرفت و بلندم کرد
چون مست بودم به زور میتونستم راه برم
بردتم سمت اسانسور و یک دکمه رو فشار داد و بعد از ایستادن اسانسور رفتیم سمت یکی از اتاق ها و وارد شدیم

اتاق وی ای پی بار، همه چیز با رنگ قرمز بود تخت قرمز، پرده قرمز، فرش قرمز و...

دیدم اون پسر رفت روبه روی تخت و اروم لباساشو دراورد و روی‌ تخت دراز کشید

با چشمای گشنه بهش خیره شدم و رفتم سمتش و لبامو روی لباش کوبوندم...
________________________________
خب سلام😂
اینم از پارت ۱۱ بهش توجه کنید😔😂🙏🏻
اگر نظری یا انتقادی داشتید کامنت بزارید تا متوجه بشم و اینکه ووت بدید:)
مرسیییی و تا پارت بعدی باییی

Drowning in bloodWhere stories live. Discover now