Vision 1

146 14 36
                                    

کیم تهیونگ ، درسته؟

با خونده شدن اسمش از دهن مرد مقابلش بلاخره سرشو بلند کردو بهش نگاه کرد.

درست بود.. اون کیم تهیونگ بود.. یجورایی توی زندگیش فهمیده بود بهترین کاری که میتونه بکنه یه جاسوس شدنه.. پس شده بود..

باورش برای خودشم سخت بود که چقدر توی اون کار حرفه ایه و تا به الان توی چه تعداد پروژه های عجیب و مختلف موفق شده..

اما هیچوقت فکرش رو هم نمیکرد توسط همچین خانواده ای صدا زده بشه، اولش با خودش فکر کرده بود نکنه ضرری به اونا زده و میخوان دخلشو درارن..

ثروت، قدرت و جایگاه اون خانواده رو نمیشد با هیچ چیزی سنجید برای همین هیچوقت با هیچ چیز دیگه ای قابل قیاس نبود.. و همین شاید نشانه ی برتریت اونا بود..

تمام فرقه های پرکنترل و حتی مافیا هم اون خانواده عجیب غریب رو میستودن و شاید ازش میترسیدن

اون خانواده اصیل و سلطنتی توی همچین سالی هنوز هم مثل اشراف زاده ها و خاندان سلطنتی توی دنیای خودشون زندگی میکردن

یهویی به خودش اومد وقتی مرد رو به رویی سرشو تکون میداد و می‌پرسید : حواست هست؟

تهیونگ سرشو تکون داد و بی قصد پرسید : من باید چیکار کنم؟

مرد به صندلیش تکیه داد و گفت : من کیم نامجونم.. حتما منو میشناسی.. حتی اگر منو نشناسی شوهرمو میشناسی.. اون پرنس خاندان اینفرنو عه .. من باید نگران باشم..

تهیونگ گیج بهش نگاه کرد.. سریع گفت : من قاتل نیستم...

وای خدا.. چرا انقدر صادق بود؟ نباید هرچی به فکرش میرسید رو که بلند میگفت..

نامجون چشماش درشت شد : وای.. چقدر خشنی..

از جاش بلند شد و اروم اروم که سمت تهیونگ قدم میزد حرف هم میزد : اون هرچیزی که بخوادو داره.. هیچ چیزی هم نمیتونه بترسونتش.. اینو میدونم که حتما هر وقت که دلش بخواد به من خیانت میکنه اما من میخوام بدونم اون کیه.. اونی که باهاش اینکارو میکنه کیه.. میخوام پیداش کنم

تهیونگ دهنش باز موند.. اون بار ها و بارها استخدام شده بود اما نه هیچوقت برای همچین قضیه ی... چی باید گفت؟ خانوادگی ای؟ فکرشم نمیکرد یکی که حالا جزو اون خانواده بزرگه صداش بزنه و بعد ازش همچین چیزی بخواد

نامجون روی صندلی تهیونگ خم شد و گفت : نظرت چیه؟ کمکم میکنی؟

اون همه پول برای اون کار ساده؟ دیوونه بود تا پسش بزنه؟برای تهیونگ مثل اب خوردن بود..

بلاخره روی قیافه پوکرش لبخند نشست و سرشو تکون داد

نامجون : اوه.. چقدر بانمک میشی وقتی میخندی یه لحظه ازت ترسیدم

DEVIL's RITUALWhere stories live. Discover now