عروسک سنپای

277 10 1
                                    

دو ساعتی می شد که پشت میز مطالعه اش نشسته بود. با حس خشکی گردنش، سرش رو بالا اورد و دستش رو پشت گردنش گذاشت و سعی کرد با ماساژ دادن عضلاتش دردش رو کمتر کنه.
پلک هاش رو روی هم فشار داد و با قوس دادن به کمرش، خستگی بدنشو در کرد. نگاهی به ساعت دیواری گوشه اتاق انداخت و با دیدن ساعت 23:47 آهی کشید. فردا باید به مدرسه میرفت و بیشتر از این نمیتونست بیدار بمونه. سرش رو برگردوند و نگاهش رو به نقاشی دیجیتالی نیمه تموم داد و بازدمش رو صدادار بیرون فرستاد. دلش میخواست طرحش رو تموم کنه، اما از طرفی میدونست اگه بخواد ادامه بده تا نبمه شب طول میکشه و نتیجه اش دیر رسیدن به کلاس و دوباره اخطار گرفتن میشد.
همین الانشم به اندازه کافی از مدیر مدرسه تذکر گرفته بود، فلیکس یک ماهی میشد که همراه خانوادش از ژاپن به کره اومده بودن و به همین دلیل با وجود ملیت کره ایش، تسلط کافی روی زبان کره ای نداشت و باعث میشد بیشتر درس هارو متوجه نشه و نمره خوبی نگیره.
سرش رو تکون داد و با ضربه زدن به پیشونیش سعی کرد تمرکزش رو جمع کنه. "طرح رو تموم میکنم و بعد میخوابم" زیر لب خطاب به خودش گفت و بعد نفس عمیقی قلم نوری رو برداشت، رنگ خاکستری رو انتخاب کرد و رکابی تن پسری که کشیده بود رو سایه زد. با دیدن دوباره چهره شخصی که کشیده بود  ضربان قلبش بالا رفت و لبش رو از داخل گاز گرفت.
نقاشی رو به روش کسی نبود جز سال بالاییش هوانگ هیونجین. فلیکس از بدو ورودش به مدرسه به خاطر اینکه هوانگ چهره و استایلی شبیه به کارکتر وبتون مورد علاقش داشت، روش کراش زده بود. به همین سادگی!
رنگ مشکی رو انتخاب کرد و با نازک کردن قلم، خط های ظریفی روی گردن پسر کشید و طرح تتو رو کامل کرد. درسته هیونجین دبیرستانی بود اما استایلش کاملا نشون میداد پسر قانون شکنیه. هیونجین دو سال از مدرسه اخراج شده بود و با اینکه یک سال تحصیلی از فلیکس جلوتر بود اما اختلاف سنی سه ساله داشتن.
رنگ نقره ای رو انتخاب کرد و با گرد کردن قلم، پریسینگ لب هیونجین رو کشید. اعتراف میکرد از اول هم روی استایل هات و فاک بوی هیونجین کراش زده بود. موهای نسبتا بلند مشکی که پشت سرش می بست، تتو های ریز و درشت بدنش مخصوصا طرح بارکد روی گردنش بیشتر از همه خود نمایی میکرد، پریسینگ لب و زبونش و از همه مهمتر سیگاری که همیشه تایم انتراکت گوشه لب هاش بود.
بالاخره بعد یک ساعت طرحش رو تکمیل کرد و با لبخند محوی گوشه لب هاش به طرف تختش رفت. پتو رو تا نیمه روی بدن ظریفش بالا کشید و اسکرین گوشیش رو روشن کرد. وارد اپ توییتر شد و مثل همیشه روزمرگی هاش رو برای فالور های ژاپنیش توییت کرد. "فردا دوباره سنپای رو میبینم، خیلی هیجان دارم" بعد چک کردن گوشیش خمیازه ای کشید و کم کم به خواب فرو رفت.
11AM. Seoul. EL Highschool.
با به صدا در اومدن زنگ کلاس، سرش رو عقب داد و پلک هاشو کوتاه بست. به خاطر دیشب به اندازه کافی نخوابیده بود و هنوز احساس خستگی میکرد. از پشت نیمکت بلند شد و  به طرف سرویس بهداشتی پسرونه حرکت کرد.
در فلزی wc رو باز کرد و رو به روی آینه قرار گرفت. بعد تنظیم درجه سرد آب، صورتش رو شست و موهای نم دار بلوندش رو عقب داد. یکی از دلایلی که این دبیرستان رو انتخاب کرد این بود که زیاد به رنگ مو یا استایل دانش اموز ها گیر نمیدادن. البته اینکه بیشتر رشته های این دبیرستان هنر بود و عملا هنرستان حساب می شد هم توی آسون گیری کادر مدیریت، بی تاثیر نبود. موهاش رو مرتب کرد و خواست از دستشویی خارج شه که با شنیدن صدای همکلاسی هاش که درباره پارتی حرف میزدن گوش تیز کرد و با برداشتن دستمال کاغذی وانمود کرد داره دستاش رو خشک میکنه تا زمان بیشتری رو بتونه اونجا بمونه.
متوجه شد همکلاسی هاش به مناسبت تموم شدن امتحانات میانترم توی بار برادر جونگین پارتی گرفتن. جونگین رو میشناخت، در واقع از وقتی به این دبیرستان اومده بود جونگین جز کسایی بود که زیاد باهم وقت میگذروندن. از اونجایی که برادرش رئیس بار بود با ورود اشخاص زیر سن قانونی مخالفت نمیکرد پس قطعا همه برای پارتی هیجان زده شده بودن. دستمال کاغذی رو مچاله کرد و توی سطل انداخت، با لبخند پهنی به طرف کلاس رفت تا از جونگین درباره پارتی بپرسه.
با رسیدن به کلاس، به طرف نیمکت جونگین حرکت کرد و با ذوق کنارش نشست "هی جونگین، شنیدم میخواین توی بار برادرت پارتی بگیرین راسته؟"
جونگین با دیدن فلیکس لبخندی زد که گوشه چشم هاش به شکل کیوتی جمع شد، "هی فلیکسی، درست شنیدی فرداشب ساعت ده پارتیه و تو باید فقط یه نفر همراه خودت بیاری"
جونگین اشاره ای به کارت های دعوت روی میزش کرد و از فلیکس خواست یکیشو برداره. فلیکس ابروهاش رو بالا انداخت و بدون توجه به دعوت نامه ها پرسید "یعنی بدون همراه نمیشه؟"
با دیدن اینکه جونگین سرش رو به معنی نه تکون داد، مکثی کرد و لبخندش محو شد. نگاهش رو توی کلاس چرخوند و به این فکر میکرد به کی درخواست همراهی بده. با دختر ها که راحت نبود و از پسرای کلاسش خوشش نمیومد. با یاداوری شخصی لبخند دندون نمایی زد و یکی از کارت های ورود روی میز جونگین رو برداشت "ممنون جونگینی، فکر کنم بدونم با کی همراه بشم"
جونگین با کنجکاوی پرسید "اوه چه زود انتخاب کردی، کی هست؟"
فلیکس حتی با فکر به پسر سال بالاییش ضربان قلبش بالا میرفت، لبش رو گاز ریزی گرفت و جلوتر اومد که کسی صداش رو نشونه و اروم زمزمه کرد "هوانگ هیونجین"
جونگین اخمی کرد و خودش رو جلوتر کشید تا فلیکس بهتر صداش رو بین همهمه کلاس بشنوه "فلیکس ما قبلا دربارش حرف زدیم، هیونجین اصلا پسر خوبی نیست خودتم اینو میدونی"
جونگین کلافه موهای مشکیش رو عقب داد "مگه نشنیدی دو سال اخراج شده"
صورتش رو نزدیک فلیکس اورد و با تن صدای ارومتری ادامه داد "تازه یه سری شایعه ها هست که میگن گم شدن اکس هاش به اون مربوطه!"
فلیکس پوزخندی زد و دستش رو با لبخندی که نشون میداد باور نکرده ضربه ای به بازوی جونگین زد "هی... نگو که اون شایعات مسخره رو باور کردی!"
جونگین سرشو عقب کشید و شونه هاش رو بالا انداخت "خودت میدونی"
فلیکس سری تکون داد و از کلاس بیرون رفت. اون تصمیمش رو گرفته بود، میخواست از هیونجین بخواد همراهیش کنه و قرار نبود نظرش رو عوض کنه. حین رد شدن از راه رو کمی به فکر فرو رفت، از وقتی جذب هیونجین شد شایعاتی ازش به گوشش رسید. اینکه فاک بوی دبیرستان ال، باعث گم شدن پسر هاییه که باهاشون رابطه داشته. هیچ مدرکی نبود اما با توجه به حرف هایی که دوست های نزدیک اون پسرها زده بودن، همه اون ها اخرین بار با هیونجین دیده شده بودن.
با دیدن شخص آشنایی، طبق عادت سرش رو تکون داد تا افکار مزاحم رو از ذهنش بیرون بندازه. یونیفرمش رو مرتب کرد و پسر مورد علاقش رو دنبال کرد. نگاه فلیکس قفل شونه های پهنش شد که حتی زیر هودی مشکی رنگش هم خودنمایی میکردن. با دیدن اینکه هوانگ به طرف دو پسر گوشه محوطه رفت، فلیکس حرکتش رو متوقف کرد و اجازه داد کارش تموم شه تا تنهایی باهاش صحبت کنه. نمیتونست لبخند هیجانش رو کنترل کنه، البته نه تا وقتی که متوجه شد هیونجین بسته کوچیک حاوی پودر سفید رنگی به اون دو پسر داد. بازدمش رو کلافه بیرون داد و موهاش رو عقب فرستاد. لعنت، هوانگ هیونجین توی مدرسه دراگ پخش میکرد و قطعا اگه گیر میوفتاد دیگه نمیتونست از دبیرستان فارغ التحصیل بشه!
با چرخیدن هیونجین سمتش، نفسش حبس شد و نتونست نگاه خیره اش رو کنترل کنه. پریسینگ لب هاش حتی از اون فاصله هم برق میزد و تتوی بارکد روی گردن کشیده اش بیشتر از همیشه خودنمایی میکرد.
زبونش رو لب های خشکش کشید و با رفتن اون دو پسر، شجاعتش رو جمع کرد و به طرف هیونجین حرکت کرد. کف دست های عرق کرده اش رو به شلوارش کشید و  با تن صدای لرزونی هیونجین رو خطاب قرار داد " ظهر بخیر سنپای~"
هیونجین با شنیدن صدای پسری سرش رو بالا گرفت و نگاه سرد و بی حسی بهش انداخت. اخمی کرد و نگاهش رو از فلیکس گرفت "سنپای؟!"
کمی مکث کرد و از جیبش پاکت سیگاری بیرون کشید. یه نخ برداشت و بعد گذاشتنش بین لبهای برجسته اش، با فندک سیلورش روشنش کرد. پکی به سیگارش زد و دودش رو روی صورت فلیکس بیرون داد "تو همون پسر گی ژاپنی هستی؟"
فلیکس از اینکه اینقدر صریح گرایشش رو به روش اورده، پشت گردنش رو از خجالت خاروند و خواست جواب بده که با ورود دود سیگار به ریه هاش سرفه ای زد و سری تکون داد. هیونجین پوزخندی زد و کمی جلو رفت، نگاهی به بدن ظریف فلیکس انداخت و با نیشخند کثیفی اسپنک محکمی به باسن فلیکس زد "اندامت خوبه"
کام عمیقی از سیگارش گرفت و دود غلیظش رو دوباره روی صورت پسر بیچاره بیرون داد. با تپ کردن ته فیلتر، خاکستر سیگارش رو جلوی پاهاش ریخت و نگاهش رو به چشم های کشیده فلیکس داد "خب، چند گرم میخوای؟"
فلیکس با شنیدن سوال هیونجین ابروهاشو از تعجب بالا انداخت و حین اینکه سعی میکرد سرفه هاش رو کنترل کنه دستاش رو به معنی نفی تکون داد. نفس عمیقی کشید و با صدای گرفته جواب داد "اوه نه...من فقط میخواستم سنپای رو...یعنی شمارو..."
هیونجین سیگارش رو روی زمین انداخت و با نوک کفشش خاموشش کرد. دستش رو زیر چونه فلیکس گذاشت و لبخند کجی زد "آروم باش کاوایی، بگو چی میخوای؟"
فلیکس که با شنیدن کاوایی لبخند پهی روی لباش نشسته بود با حس انگشت های کشیده هیونجین زیر چونه اش لرزید و توی افکارش فریاد زد "لعنتی اینقدر عادی لمسم نکن من مثل تو راحت نیستم خجالت میکشم"
نگاهش رو به چشم های سرد و کشیده هیونجین که با سایه مشکی پوشیده شدع بودن انداخت و جواب داد " میخواستم از سنپای بخوام توی پارتی فردا شب همراهم باشه"
هیونجین با پررویی شستش رو روی چونه ظریف فلیکس حرکت داد و فاصله بینشون رو کمتر کرد و با لحن خونسردی پرسید "از شرکت توی پارتی یه سری بچه احمق چی به من میرسه؟"
فلیکس کمی هول کرد و بدون فکر، با نیت اینکه هیونجین راضی بشه، سریع شروع به حرف زدن کرد " هر چیزی سنپای بخواد..."
با تموم شدن جملش و نگاه شرور هیونجین انگار تازه متوجه شده بود چه اشتباهی کرده. هیونجین زبونش رو روی لب هاش کشید و سرش رو خم کرد تا هم قد پسرک بشه، لب هاشو دم گوشش گذاشت و طوری که فلز سرد پریسینگ لبهاش به گوش فلیکس برخورد کنه "حتی اگه بدن خواستنیت رو بخوام؟" همزمان چنگی به رون فلیکس زد و نفسش رو زیر گوشش بیرون داد.
فلیکس با شنیدن درخواست بی شرمانه هیونجین لرزی کرد و از تعجب بدون پلک، به رو به روش خیره شد. انتظار نداشت هیونجین اینقدر رک درخواستش رو به زبون بیاره. هر کسی این حرف رو میزد قطعا فلیکس ریکشن حق به جانبی نشون میداد اما شنیدن این درخواست از زبون کراش سکسیش فقط باعث شده بود خشکش بزنه.
هیونجین از سکوت پسر متوجه هول کردنش شد و با چهره بی حسی که افکارش رو نشون نمیداد فاصله ای گرفت " نمیخواد ادای پسر های پاک و ویرجین رو دربیاری، از واکنش بدنت معلومه بار اولت نیست!"
چشمکی زد و به پایین تنه برجسته فلیکس اشاره کرد. اوه لعنت، فلیکس فقط با یه لمس ساده تحریک شده بود!
البته که بار اولش نبود اون قبلا هم رابطه داشت اما این لمس و جملات هات از زبون کراشش باعث شده بود تحریک بشه. دست های لرزونش رو جلوی بدنش گرفت، مکثی کرد و لب های لرزونش رو فاصله داد "قبول...میکنم...سنپای"
هیونجین انتظار نداشت فلیکس اینقدر راحت درخواستش رو قبول کنه. پوزخندی زد و سرشو تکون داد "خوبه، فردا شب میبینمت کوهای!"
***
نگاه اخر رو به آینه قدی اتاق انداخت. دستش رو به یقه لباسش کشید و مرتبش کرد. شلوار چرم و جذبی پوشیده بود همراه پیراهن مشکی از جنس تور با طرح های برجسته ای که بعضی قسمت های بدنشو می پوشوند.
کت چرم ست شلوارش رو تنش کرد و بعد حالت دادن موهای بلوندش، بالم لب رو از روی میز برداشت و روی لب هاش مالید.
نگاهی به چشم هاش که با سایه مشکی وحشی تر شده بودن انداخت و با فکر اینکه شبیه استایل هیونجین شده لبخندی از ذوق زد. با شنیدن صدای ویبره گوشیش، نگاهی به شماره ناشناس انداخت و با مکث جواب داد. با پیچیدن صدای بمی که گفت "دیر کنی برمیگردم" ضربان قلبش اوج گرفت و نفس سنگینی کشید با صزای لرزونی جواب داد "چشم سنپای"
با عجله لباسش رو مرتب کرد و به طرف در خروجی رفت. سوار تاکسی شد و صبر کرد تا به مقصد برسه، طول راه لحظه ای نبود به صدای هاسکی هیونجین فکر نکنه و غرق ذوق نشه. گوشیش رو برداشت و طبق معمول توییت زد"دارم با سنپای به پارتی میرم...اوه...اون الان پارتنر منه و گاد دمن هیچ کدومتون نمیتونه حدس بزنه چقدر هیجان دارم!" 
لبخند بزرگی با دیدن لایک و کامنت های دوستاش روی لب هاش نشست و با توقف ماشین و رسیدنش به بار، از تاکسی پیاده شد و به طرف پسر قد بلندی که اطرافش رو دود غلیظی گرفته بود رفت.
حدس اینه که هیونجینه سخت نبود، تک سرفه ای کرد که هیونجین رو متوجه خودش کنه که با برگشتنش و دیدن استایل فوق سکسیش دهنش نیمه باز موند.
هیونجین موهای نسبتا بلندش رو عقب حالت داده بود و چند تار مشکی خیس روی پیشونیش خود نمایی میکرد. کت پارچه ای مشکی بدون هیچ پیرهنی فیت تنش شده بود و تک دکمه مزاحمی مانع مشخص شدن ابز های هاتش بود. فلیکس با دیدن گارتر زیر کت هیونجین آب دهنش رو قورت داد و توجهش جلب تتو های ترقوه و قفسه سینه هیونجین شد؛ مخصوصا تتوی 0202 بولدی که بدجور چشمک میزد و گیرنده های فلیکس رو قلقلک می داد تا متجه معنی پشتش بشه.
نگاهش رو به چهره جذاب هیونجین داد، اعتراف میکرد هات ترین ورژن هیونجین همین بتی بوده جلوش میدید. سعی کرد به هارنس و چوکر چرم هیونجین بی توجه باشه، زبونش رو روی لب هاش کشید و با نفس عمیقی لبخند لرزونی زد "خیلی...جذاب شدی سنپای"
هیونجین سیگارش رو روی زمین انداخت و دستکش چرمی اش رو توی دستش فیکس کرد. فاصله بینشون رو کمتر کرد و در کمال ناباوری بوسه کوتاهی گوشه لب های فلیکس زد "توهم زیبا شدی هانی!"
فلیکس که اصلا انتظار این حرکت رو نداشت سر جاش لرزید و چنگی به کت هیونجین زد تا خودش رو نگه داره. هیونجین اجازه نداد پسر کوچولو مقابلش ریکشنی بده و مچش رو گرفت و همراهش وارد فضای بار شد. برای هیونجین، فلیکس چیزی جز یه سرگرمی جدید نبود و برای فلیکس، هیونجین یه سنپای هات بود که فقط نگاه کردن بهش دیوونش میکرد چه برسه رابطه باهاش!
اجازه داد هیونجین اون رو همراه خودش بکشونه و از لمس دست هاشون حتی با وجود دستکش مزاحم هیونجین هم غرق ذوق شد و پروانه های زیر شکمش تکون خوردن. با ورودشون به فضای شلوغ بار که با رنگ های نئون بنفش و آبی روشن شده بود، اخمی از شدت بالا بودن صدای موسیقی بین ابروهاش نشست. با رسیدنشون به کانتر، هیونجین مچش رو آزاد کرد و بارتندر رو صدا زد. با دیدن اینکه بارتندر مشغول بقیه سفارش ها بود چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و به فلیکس گفت همونجا منتظر بمونه. پشت کانتر رفت و بی اهمیت به اینکه اجازه داره یا نه، دو تا گلس برداشت روی کانتر گذاشت.
به طرف قفسه نوشیدنی ها رفت و یه بطری تکیلا برداشت. گلس هارو تا نیمه با تکیلا پر کرد؛ جویس باتل رو برداشت و با آبلیمو، لیکور مرکبات و نارگیل، کمی نمک پر کرد و در مرحله آخر با حالت جذاب و جدی ای ظرف یخ های خرد شده رو توش ریخت و مخلوط کرد. مواد رو از محفظه مخصوص جویس باتل روی استرینر ریخت و بعد رد کردنشون توی گلس ریخت. شات مارگاریتا رو توی گلس خالی کرد و با قرار دادن برش لیمویی روی لیوان، اون رو سمت فلیکس گرفت و چشمکی زد "کوکتل مارگاریتا، سلوت!"
فلیکس که از مهارت هیونجین دهنش نیمه باز مونده بود با شنیدن صدای هیونجین به خودش اومد و گلسش رو به گلس هیونجین زد. کمی از شاتش مزه کرد و با طعم تلخ و تیز الکل گلوش سوخت. نگاهی به هیونجین کرد که با ریلکسی کامل کل شاتشو سر کشید و بدنش رو با ریتم آهنگ تکون میداد.
هیونجین با نیشخند محوی گوشه لباش به دختر و پسر های بار نگاه میکرد و بدنش رو با ریتم تکون میداد. نگاهی به فلیکس کرد و به دی جی اشاره کرد " آهنگ های Jvla همیشه ترن آنم میکنه"
بطری تکیلارو برداشت و مقدار زیادی ازش رو سر کشید. با ورود الکل به خونش بیشتر از قبل بی پروا شده بود و متوجه شد نگاه فلیکس خیره به قطراتیه که از چونه اش روی قفسه سینه پهنش میچکه. پوزخندی زد و با نگاه تیزی زمزمه کرد "میدونم داری برای لیک کردنش میمیری هرزه!"
فلیکس که متوجه حرف هیونجین شده بود سر جاش لرزید و برای اروم کردن خودش ترجیح داد نوشیدنیش رو تموم کنه. با اخم غلیظی شاتش رو سر کشید و دهنش رو برای نفس کشیدن باز کرد. حتی همون لحظه هم سرش سنگین شده بود و حس میکرد کنترلی روی رفتارش نداره؛ کتش رو دراورد و روی پشتی صندلی انداخت و با حس خنکی هوا احساس راحتی بیشتری کرد.
جونگین در حالی که دو بطری نوشیدنی توی دستش بود و لبخند پهنی روی لباش بود نزدیک فلیکس شد و هر دوی اون هارو خطاب قرار داد "هی پسرا بیاید اونور سالن داریم جرأت حقیقت بازی میکنیم!"
هیونجین از پشت کانتر کنار اومد و دوباره مچ فلیکس رو گرفت و به طرف حلقه ای که بچه ها تشکیل داده بودن برد. فلیکس که نوشیدنی باعث سرگیجه اش شده بود، اخم ریزی کرد و همراه هیونجین بین بچه ها نشست. بطری خالی شامپاین میچرخید و هر بار دو نفر انتخاب میشدن. قانون سختی نداشت؛ فقط به سوال طرفت جواب میدی اگرنه مجبوری برای مجازات یه گلس ویسکی بالا بدی و جرأتی که میگن رو انجام بدی!
بطری چرخید و سر و تهش دو دختر رو نشونه گرفت، فلیکس اونقدر گیج بود که نفهمه چه سوالیه، فقط با دیدن صحنه کیس مقابلش تک خندی از مستی زد و همراه بقیه بچه ها با تشویق هوو کشید.
با چرخیدن بطری و متوقف شدنش سمت خودش، کمی مستی از سرش پرید و به شخص مقابلش نگاه کرد. پسری با مو های نارنجی که میدونست اسمش بنگ چانه و دوست سنپای هاتشه.
هیونجین با نیشخند محوی لبهاش رو دم گوش بنگ چان گذاشت و چیزی پچ پچ کرد که باعت قهقهه بنگ چان شد. چان ابروهاش رو بالا انداخت و صداش رو بالا برد تا بین شلوغی موسیقی به گوش های فلیکس برسه "خب فلیکس، بهمون میگی تا به حال زیر چندتا پسر بودی؟!"
فلیکس با شنیدن سوال بازدمش رو کلافه بیرون داد و گلس ویسکی رو برداشت. ترجیح میداد به سوال های مربوط به گرایشش جواب نده و اهمیتی به افکار اطرافیانش نده. از نیشخند کثیف گوشه لب های هیونجین مشخص بود میدونه و عمدا این رو از بنگ چان درخواست کرده. با سوزش گلوش ناله خفه ای کرد و رو به بنگ چان کرد "مجازات...چیه؟"
چان با دیدن لحن مست فلیکس تک خندی زد و با سرش اشاره ای به میله گوشه بار انداخت "استریپ دنس!"
فلیکس در حالت عادی هیچ وقت چنین کاری نمیکرد اما مستی و دیدن نگاه پر از شهوت هیونجین باعث شد از جاش بلند شه و پیراهن توری مشکیش رو جلوی اون همه چشم در بیاره.
فلیکس فقط توجه هیونجین رو میخواست پس با چند قدم بی توجه به چشم هایی که روشه به طرف میله رفت؛ دست هاش رو روی سطح سردش کشید و با ریتم آهنگ بدن ظریفش رو تکون داد. هیونجین با دیدن صحنه مقابلش نگاه خیره اشو به بدن خواستنی فلیکس داد و با هر موجی که به کمر باریکش میداد بدنش داغ تر میشد.
هیچکس نمیدونست چه چیزی پشت نگاه هیونجینه و چه نقشه ای برای پسرک رو به روش داره. فعلا تصمیم گرفت از جمع شلوغ و بازی بولشت مقابلش فاصله بگیره و به طرف فلیکس حرکت کنه.
دکمه کتش رو باز کرد و با چند قدم به فلیکس نزدیک شد. بطری نوشیدنی از سینی کناری برداشت و به حرکات هات فلیکس خیره شد. فلیکس پاهای کشیده اش رو دور میله حلقه کرد و با چرخشی قوس کمرش رو به نمایش گذاشت. نیپل های صورتیش چشمک میزد و هیونجین رو بیشتر از همیشه های میکرد. هیونجین کتش رو فاصله داد و بطری رو بین لبهاش گذاشت؛ عمدا طوری نوشیدنی رو سر کشید که مقداری ازش از چونه اش سرازیر بشه و روی قفسه سینه و عضلات شکمش بریزه.
فلیکس که کامل مست بود و هر لحظه بدنش داغ تر میشد با دیدن این صحنه لرزید و به هیونجین نزدیک شد؛ انگشت اشاره اش رو از وسط ترقوه های هیونجین کشید و پستی و بلندی ماهیچه هاش رو رد کرد و بعد لمس ناف و زیر شکمش، انگشتش رو لبه‌ی شلوار تنگ هیونجین گذاشت. هیونجین متوجه منظور فلیکس شد و با پوزخندی پای راستش رو بالا اورد و با نیم بوت مشکیش، ضربه ای به پشت زانوی فلیکس زد و مجبورش کرد روی زانوهاش بشینه.
دست چپش رو لای موهای نرم و بلوند فلیکس برد، از بالا نگاهی به چشم های فلیکس انداخت و با لحن جدی دستور داد "با یه بلوجاب به سنپای نشون بده چقدر هرزه ای فلیکس!"
فلیکس با شنیدن صدای بم هیونجین آب دهنش رو قورت داد و زیپ شلوار هیونجین رو با دندون پایین کشید، اونقدر الکل گیجش کرده بود اهمیتی نمیداد کجاست. تنها چیزی که میفهمید این بود میخواست کینگ سایز سنپای هاتش رو توی دهنش حس کنه. شلوار و باکسر هیونجین رو پایین کشید، با دیدن کینگ سایز هیونجین بزاق جمع شده دهنش رو قورت داد و لرزید.
لرزش بدنش از سایز هیونجین نبود بلکه از تتوی "Suck it bitch" روی دیک هوانگ بود! میدونست هیونجین تتو آرتیسته ولی انتظار نداشت چنین جایی تتو ببینه. با خوندن جمله بیشتر از قبل تحریک شد و سرش رو جلو اورد و کلاهک عضو هیونجین رو وارد حفره داغ دهنش کرد. هیونجین چنگی به موهای فلیکس زد و اخم ریزی کرد "خوبه کوهای، بیشتر ساکش بزن!"
فلیکس با شنیدن تشویق هیونجین، پشت هم پلک زد و کل طول عضو هیونجین رو وارد دهنش کرد. اونقدر بزرگ بود که سرش به ته حلقش برخورد کرد و باعث شد عوق بزنه. چنگی به هارنس رون هیونجین زد و با عقب دادن سرش کمی نفس گرفت. عضو هیونجین رو دوباره وارد دهنش برد و زبون خیسش رو دورش چرخوند و رگ های برجسته اش رو لیس زد. چند بار سرش رو جلو و عقب کرد و دستش رو انتهای دیک هیونجین گذاشت، سعی کرد با ماساژ بالزهاش به سنپایش لذت بیشتری بده.
عضو هیونجین رو با صدای پاپ مانندی از دهنش دراورد و بزاقش رو روی کلاهکش ریخت. زبونش رو طول عضو بزرگ هیونجین حرکت داد و با رسیدن به بالزهاش مک کوتاهی بهشون زد. با زبونش مسیر رفته رو برگشت و لیسی به دیک هیونجین زد. هیونجین از لذت سرش رو عقب داد و دوباره مقداری از نوشیدنی توی بطری سر کشید. عمدا اجازه داد نوشیدنی روی سینش بریزه و با رد شدن از شکمش، دیکش رو هم خیس کنه. بطری خالی رو روی میز گذاشت و با گرفتن انتهای دیکش، چند بار سر عضوش رو روی زبون فلیکس تپ تپ کرد. "خوشت میاد بچ؟ میخوای عروسک هوانگ بشی؟"
فلیکس مک خیسی به کلاهک هیونجین زد و با زبونش شیار سر عضو هیونجین رو بازی داد و با مک خیسی فاصله گرفت. طوری که لبهاش به عضو هیونجین برخورد کنه جواب داد "خوشم میاد عروسک سنپای بشم"
دوباره عضو هیونجین رو توی دهنش برد و مک عمیقی بهش زد و باز بیرون کشید "سنپای لطفا دهن هرزت رو پر کن"
هیونجین با شنیدن لحن تحریک کنتده فلیکس اخم ریزی کرد و با پیچش زیر شکمش متوجه نزدیکیش شد. چنگی به موهای نرم فلیکس زد و عضوش رو حریصانه وارد حفره داغ دهن فلیکس کرد. با تکون دادن کمرش ضربات بی رحمانه ای زد و عمدا عضوش رو انتهای حلق فلیکس نگه داشت تا ارضا بشه.
"همشو قورت میدی اگرنه مجبورت میکنم برای کل پسرای اینجا ساک بزنی فلیکس!" عوق زدن پشت هم فلیکس باعث تحریک شدنش شد و کامش رو با فشار توی دهن فلیکس خالی کرد. فلیکس با ورود یهویی مایع غلیظ و داغی به دهنش، سوزش بدی توی گلوش حس کرد و سرفه خفه ای زد. با دیدن نگاه ترسناک هیونجین سرجاش موند و همه کام هیونجین رو قورت داد. دیک هیونجین رو از دهنش بیرون کشیدوو با نفس عمیقی به چشم های هیونجین نگاه کرد " همشو خوردم سنپای، ببین پسر خوبی بودم.."
زبونش رو بیرون اورد تا به هیونجین نشون بده همه کامش رو قورت داده. هیونجین با دیدن صحنه مقابلش نتونست تحمل کنه و زیر لب فاکی گفت و روی فلیکس خم شد. زبون فلیکس که از کامش سفید شده بود رو با مک پرصدایی توی دهنش برد و اونقدر مکیده مطمئن بشه تمیز شده. فلیکس با حس لب های هوانگ، دست هاش رو دو طرف صورت هیونجین گذاشت و بوسه خیسی رو شروع کرد. لب پایین هیونجین رو توی دهنش برد و با برخورد زبونش با فلز پریسینگ ناله خفه ای کرد و بدن نیازمندش رو به بدن هیونجین کشید. هیونجین پوزخندی زد و بعد بالا کشیدن باکسرش، مچ فلیکس رو چنگ زد و همراهش به یکی از اتاق ها برد. هارنس دور رونش رو باز کرد و سمت فلیکس رفت. مچ های ظریف فلیکس رو با هارنس چرمی بست و قفلش رو به قدری محکم کرد که مچ فلیکس از همون اول قرمز شد.
دستش رو توی جیب پشتی شلوارش فرو برد و بسته کوچیکی بیرون کشید. مقابل چشم های گیج فلیکس بازش کرد و پودر سفید رو روی مچش ریخت. با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد"اسمش اسپیدباله، هروئین و کوکائین. فقط یه حواس پرتی لازمه تا جفتمون به جهنم بریم فلیکس!"
فلیکس با گیجی لبخندی زد و نگاه خماری به هیونجین انداخت " همم.. هر جا سنپای بره میام"
هیونجین زبونش رو روی مچش کشید و لیسی کل پودر رو روی زبونش نگه داشت. انگشت هاش رو دور گردن فلیکس حلقه کرد و با جلو کشیدنش لبهاشون رو بهم رسوند و فرنچ کیس خیسی رو شروع کرد.
زبونش رو توی دهن فلیکس چرخوند و هومی از لذت کشید. انکار نمیکرد از عروسک جدیدش خوشش اومده و وقتی به بلایی که قرار بود سرش بیاره فکر میکرد بدنش بیشتر از قبل گر میگرفت. فشار انگشتاش دور گردن فلیکس رو بیشتر کرد و با شدت به چوک کردن و بوسیدنش ادامه داد.
فلیکس از کمبود اکسیژن و نیاز به خودش میپیچید و اینکه نمیتونست دست هاش رو تکون بده بدتر کلافه اش میکرد.
هیونجین متوجه اذیت شدن فلیکس شد و لبهاش رو با مک پرصدایی فاصله داد.
دست هاش رو روی شونه های ظریف فلیکس گذاشت و بدنش رو با شدت روی تخت هل داد. پوزخندی زد و کتش رو کامل دراورد. فلیکس نمیدونست به تتو های زیادش خیره بشه یا پک های هاتش و یا حتی پیریسنگ لعنتی نافش!
نفس سنگینی کشید و روی تخت وول خورد "لطفا ... سنپای"
هیونجین شلوار فلیکس رو پاهاش دراورد و با دیدن فیشنت پاهاش ابروهاش رو بالا انداخت. فیشنت مشکی که تا بالای رون فلیکس رو پوشونده بود و پاهای سفیدش رو وسوسه کننده تر به نمایش گذاشته بود. هیونجین دست هاش رو روی بدن لخت فلیکس کشید و بعد پایین کشیدن باکسرش به عضو تحریک شده فلیکس خیره شد. بدنش رو بین پاهای فلیکس تنظیم کرد و مچ پاهای فلیکس رو روی شونه هاش گذاشت. سرش رو خم کرد و زبونش رو روی مچ فلیکس کشید و لیس خیسی بهش زد.
رد زبونش رو از ساق پای فلیکس رد کرد و تا رونش ادامع داد. با رد شدن از فیشنت و رسیدن به پوست نرم فلیکس زبون خیسش رو بالاتر اورد و به کشاله رون فلیکس رسوند. مک خیس و پرصدایی به پوست حساسش زد و با انگشت هاش ورودی فلیکس رو بازی داد. فلیکس با دست های بسته وول میخورد و اونقدر بدنش داغ بود که حس میکرد داره میسوزه. نمیدونست اثر الکله، یا دراگی که هیونجین بهش داده بود، و یا حتی سنپای سکسی رو به روش که داشت تمام بدنش رو لیس میزد.
زیر لب دوباره لطفا رو زمزمه کرد که هیونجین سرش رو بالاتر اورد "لطفا چی فلیکس؟!"
فلیکس قوسی به کمرش داد و ناله کرد "لطفا به فاکم بده سنپای، بذار زیرت جیغ بزنم و برات هرزگی کنم"
هیونجین پوزخندی زد و با اسپنکی به رون فلیکس، انگشت هاش رو توی دهن فلیکس برد "فعلا صدات رو ببر، لهجه کوفتی ژاپنیت باعث میشه همین الان بخوام کام بشم"
هیونجین رون های فلیکس رو فاصله داد و زبونش رو به طرف ورودی تنگ و صورتیش اورد.
فلیکس با حس ماهیچه خیس زبون هوانگ، چشم هاشو از لذت عقب برد و پاهاش رو بیشتر باز کرد. هیونجین زبون سرکش و داغش رو دور حفره فلیکس چرخوند و با فشار واردش کرد. دیواره های تنگ فلیکس به زبونش فشار میاوردن، با اخم غلیظی زبونش رو توی حفره تنگ فلیکس تکون میداد و انگشت هاش رو عمدا به ته حلق فلیکس رسوند تا عوق بزنه. چند بار حرکتش رو تکرار کرد و با زبونش فلیکس رو به فاک داد. سرش رو عقب کشید و از روی تخت بلند شد. شلوار و باکسرشو پایین کشید و روی تخت نشست.
موهای فلیکس رو کشید و مجبورش کرد روی تشک تخت بشینه، یه طرف رونش رو گرفت و فلیکس رو روی پاهاش نشوند. اشاره ای به دیک تحریک شدش کرد "دیک سنپای رو راید کن بیبی بوی!"
فلیکس از شدت هیجان به نفس نفس افتاده بود و قفسه سینش بالا پایین میشد. الکل و دراگ کاملا اثر خودشون رو گذاشته بودن و باعث میشدن فلیکس با بی شرمی ناله هاش رو بیرون بده و بخواد مثل هرزه ها عضو هیونجین رو راید کنه.
پاهاش رو دو طرف بدن هیونجین گذاشت و با تنظیم کردن دیک سفت شده هیونجین روی سوراخ خیسش، کلاهکش رو به زور وارد خودش کرد. از شدت بزرگی هیونجین و باز شدن دردناک دیواره هاش ناله بلندی کرد اما بیشتر میخواست. پاهاش رو بیشتر فاصله داد و کامل روی عضو کینگ سایز هیونجین نشست. نگاهش رو به صحنه هات مقابلش داد.

عروسک سنپای (Senpai's Doll)Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ