با قطع شدن لایو خسته خودشو توی بغل نامجون انداخت و با کمک بدن و دستاش تیشرت یونگی رو بیرون آورد.
🐨: خسته نباشی
سری تکون داد و دستش و سمت موبایلش برد و برش داشت
با زنگ خوردن تلفنش با لبخند آیکون سبز رو کشید و جواب داد.
جیمین: سلام هیونگ
تمین: سلام جیمینی.. امشب میایی دیگه نه؟
جیمین: معلومه هیونگ.. آدرس رو برام بفرست
تمین: خوبه منتظرتم
جیمین: همچنین.. مراقب خودت باش
تمین: توهم بیبی.. بابایبا قطع شدن تلفن با ذوق از جا پریدم و سمت اتاقم دویدم.
با وارد شدنم ناگهان سه جسم لولیده در هم.. از همدیگه جدا شدن و صدای اعتراضشون بلند شد.
🐭: فاک یو پارک جیمین
جیمین بدون توجه وارد حموم شد و از پشت در حموم داد زد.
🐤: به کارتون ادامه بدید...
...
بعداز گذشت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از حموم دل کند و با حوله کوتاهی دور پایین تنه اش از حموم بیرون زد.
بخاطر بخار زیاد داخل حموم کمی نفس تنگی داشت ولی با گذشت ثانیه ها اون نفس تنگی جاش رو به تنفس عادی میداد.
با پوشیدن لباس های مناسبی برای بیرون رفتن جلوی میز آرایش نشست و سعی کرد میکاپ لایت ولی خیره کننده ای روی پوستش بنشونه.
با کشیدن خط چشم و زدن سایه پشت چشم هاش و سرخ کردن گونه هاش و قرمز و براق کردن لباش از پشت میز بلند شد(مراحلش رو دیگه توضیح نمیدم.)
از اتاق بیرون زد تا هرچه سریعتر خودش رو به مکان قرارش با تمین برسونه
اول سمت آشپزخونه رفت و با برداشتن ماگ سمت قهوه ساز رفت و قهوه برای خودش ریخت.
با وارد شدن هوسوک به آشپزخونه نگاهش رو از ماگ گرفت و به هوسوک داد
🐿: وااااووووو کجا به سلامتی خوشگل کردی؟
🐤: با تمین قرار دارم. احتمالا تا آخر شب نیام
🐿: اوه
جیمین حرفی نزد و ماگ خالی شده اش رو توی سینک گذاشت و از آشپزخونه خارج شد
کفش هاش رو پوشید و از آپارتمان کوچیکشون بیرون زد
وارد چتش با تمین شد و آدرس رستوران رو به خاطر سپرد و بعداز پایین کشیدن کلاه کپ روی سرش سوار تاکسی شد.
...
هوسوک سرشو روی شونه های تهیونگ تنظیم کرد و با دقت بیشتری به سریال پخش شده از تلوزیون خیره شد.

YOU ARE READING
"sweet dream"/completed
Fanfictionfull_part (درحال ویرایش❌) "رویای شیرین" _بیبی ما میشی +چ.. چی _قراره بهت خوش بگذره بیب ___________________________________________ ژانر: درام، انگست، اسمات، عاشقانه، سون سام، ریل لایف زمان اپ: نامعلوم. حمایت؟ ووت؟ کامنت؟ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡...