part 1

498 25 0
                                    

دور میز نشسته بودیم صدای موسیقی ملایمی میومد حوصلم سر رفته بود و مشغول بازی با پایه جام شرابم بودم از همه مهم تر من دلتنگ بودم دلتنگ لیسا
به خاطر فشردگی کارامون یک هفته ای بود همو ندیده بودیم و فقط از پشت تلفن صداشو شنیده بودم
ذهنم درگیر فکر کردن به لیسا بود که یکی از منیجرام
بهم نزدیک شد و گوشیشو سمتم برگردوند
عکسای لیسا تو ایونت لویی ویتون بود ی لحظه احساس کردم خون تو رگام یخ زد
اون لباسی که دیشب تو چتمون بهم نشون داد نبود
این لباس زیادی باز بود روناش بدجور تو چشم میزد
شکم برهنش فوکوس اصلی عکس بود
جدا عصبی شدم
دلم نمیخواد هیچ کس جز خودم بدن پرستیدنیشو ببینه
به صفحه چتمون رفتم
_ به نفعته خیلی زود باهام تماس بگیری و ی توضیح لعنتی قانع کننده واسه این استایلت آماده کن چون بدجور عصبی شدم
پیامو ارسال کردم
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که اسمش روی صفحه گوشیم نمایان شد
گلومو صاف کردم و سعی کردم کمی صدامو تو گلوم بندازم که بفهمه چقد جدیم
+ عزیزم بهم پیام داده بودی ؟ اتفاقی افتاده؟
_مانوبان تو داری منو دست میندازی؟
+نه عزیزم
_ پس، پس ی توضیح کامل بده چرا اون لباسای لعنتی رو پوشیدی؟
+ یعنی الان ازم میخوای درشون بیارم ؟
_ لیسااااااا لعنت بهت  این اون لباسی نیست که دیشب نشونم دادی
+ حتی میخواستم از اینم فرا تر برم میدونی به محض اینکه عکسات منتشر شد چقد حرص خوردم و حسودیم شد
_ چرا اونوقت؟
+ اون لباس لعنتی خیلی کوتاهه و قسمت های جذابی از سینت توش مشخصه
_ من همیشه اینطوری میپوشم
+ من دوست ندارم چیزایی که مختص منه رو با دیگران به اشتراک بذاری پس قرار بود اینو بپوشی که هر چقدر اصرار کردم لباستو نشون بده گفتی هنوز دریافتشون نکردی
_نه چون صبح لباسا به دستم رسید حتی وقت اعتراض هم نداشتم در ضمن اینکه احساس میکنم خیلی بهم میاد،لیسا اینجا خیلی صدای موسیقی زیاده درست صداتو نمیشنوم
+ جنی همین الان برگرد هتل باید حرف بزنیم
_ الان دست پیش گرفتی لیسا ؟
+خیلی واضح بهت گفتم برگرد هتل حرف بزنیم
_ لعنتی الان که نمیتونم وسط ایونت هستم
+ الان آروم کردن من مهم تره یا تموم کردن اون شو لعنتی
_ لیسا منطقی باش این شدنی نیست
+ اگه الان از اونجا نیای بیرون قول میدم که هفته مد پاریس با خبر رسوایی قرار گذاشتن جنی کیم بزرگ با لالیسا مانوبان تموم شه در واقع اختتامیه بدیم نمیشه بازم تصمیم با توعه من بیام اونجا یا خودت برمیگردی هتل من همین الان تو رو تو آغوشم میخوام
_ دوست دارم خفت کنم که همیشه باید اونی بشه که تو میخوای
+ من منتظرم امشب جوری روی صورتم بشینی که خفه شم ی هفتس که نداشتمت باید حسابی ازم پذیرایی کنی کیم
_ لعنت بهت
+ در ضمن وقتی داری برمیگردی ی پالتو بپوش و بیشتر قوه حسادتمو تحریک نکن که شب سخت تری داشته باشی
_ لیسا تو هم فک نکن کارتو فراموش کردم تو واسه لجبازی لباستو تغییر دادی منم قرار نیست راحت از این بگذرم
+ وقتی اومدی مستقیم به اتاقم بیا من مشتاقم جفتمون بابت اشتباهمون تنبیه شیم.

نویسنده: ilin

Paris Fashion Week ( jenlisa )Where stories live. Discover now