last part

518 26 3
                                    


Part 2
پس این دختر کجا مونده نزدیک چهل دقیقه گذشته و هنوز خبری ازش نیست نکنه اون منو جدی نگرفته
گوشیمو برداشتم که باهاش تماس بگیرم
که دیدم تو تازه ترین اخبار هفته مد پاریس عکسی  از جنی در حال ترک کردن فشن شو شنل گذاشته شده بود اون با اون پالتو چرم خیره کننده تر شده بود
اون دختر کوچولو حرفمو گوش کرده ولی اینجوری هات تر شده ولی خب تقصیر اون چیه که توی هر لباسی میدرخشه اسکرین گوشیمو بوسیدم اما من میخوام طعم واقعیشو بچشم
بد جوری احساس دلتنگی میکنم
اوو به کل فراموش کردم که چرا گوشیمو برداشتم به زمان پست نگاه کردم برای سی و پنج دقیقه پیشه
ولی هتل که فاصله اش نهایتا نیم ساعت از محل برگزاری شویی بود که جنی شرکت کرده بود
به صفحه تماس هام رفتم و به جنی زنگ زدم
بوق
بوق
بوق
صدبار بهش گفتم تا سومین بار برداره چون من استرس میگیرم ولی جدا چرا برنمیداره
چه وضعیت رو اعصابی از اتاقم بیرون رفتم بادیگاردمو دیدم که تو راهرو هتل مشغول قدم زدن بود
_هی تو نمیدونی جنی برگشته به هتل یا نه؟
× نه خانم ولی صب کنید برم طبقه پایین چک کنم
_ نیازی نیست خودم میرم
به سمت آسانسور رفتم و دکمشو زدم چند لحظه صب کردم ولی آسانسور ها همشون تو طبقات دیگه بودم
_ لعنت بهش پله های اضطراری کجان ؟
×ته راهرو
به سمت پله ها دویدم واقعا نگران شده بودم هیچ وقت سابقه نداشت تماسمو جواب نده حتی اگه وسط جلسه هم بود همون لحظه بهم پیام میداد
به اتاقش که رسیدم چند بار در زدم ولی صدایی از داخل نیومد دوباره به سمت پله ها رفتم و اینبار مقصدم پذیرش بود
_ خانم ببخشید شما میدونین خانم کیم به هتل برگشتن یا نه
*چون تازه شیفت ها عوض شده نمیدونم بذاری با سیستم چک کنم ....... نه هنوز برای گرفتن کارت ورود برنگشتن
احساس کردم قلبم ضربان نداره احساس ضعف رو تو زانوهام داشتم که تو لحظه ای که داشتم روی زمین می افتادم بادیگاردم شونمو گرفت
دوباره گوشیمو از جیبم درآوردم و سعی کردم رو پای خودم بایستم بی وقفه و پشت سر هم با جنی تماس میگرفتم از استرس زیاد احساس خفگی داشتم از هتل بیرون زدم و قصد داشتم به محل ایونتی که جنی توش شرکت کرده بود برم که یهو گوشی رو جواب داد
و به محض اینکه صداشو شنیدم ی قطره اشک از چشمم پایین ریخت خداروشکر که سالمه
+ لعنتی من کاملا خیس شدم
_ الو جنی ؟
+ (صدای اون موسیقی لعنتی رو کم کن
این چی وضعیه واقعا تو کارت مهارت داری
چجوری ی مرد میتونه انقد بد انجامش بده
به لطف تو لباسم کثیف شد )
من الان چه چیز لعنتی رو دارم میشنوم جنی من داره چه غلطی با ی مرد میکنه
حالا تمام استرسم با ی خشم شدید جا ب جا شده بود
واقعا نمیتونستم باور کنم اون منو اینجا منتظر گذاشته و داره حسابی خوش میگذرونه
jennie pov
+(نگا کن چه گندی زدی تموم لباسم خیس آب شد وقتی تو رانندگی انقد افتضاحی اصلا چرا همچین شغلی داری ؟
@ببخشید خانم کیم ترافیکه این ماشین جلویی یهویی جلوم پیچید مجبور شدم بد ترمز بگیرم
+خودت نگاه کن این بطری آبی رو که برداشتم بخورم نصف بیشترش روم ریخته و من مجبورم با مهم ترین آدم زندگیم با این سر و وضع رو ب رو بشم فک نمیکنی که این واقعا وحشتناکه؟ اون همینجوریشم تا حدودی ازم عصبانی بود این وضع رو ببینه بیچاره میشم
@ من واقعا شرمندم با تموم وجودم عذرمیخوام هر کاری بگید میکنم غرامتش هر چقدر که باشه میپردازم لطفا به مدیریت هتل چیزی نگید
+ خیل خوب نیازی نیست گریه کنی فقط تا جایی که میتونی زود برو وای شت...... گوشیم گوشیم
@جا گذاشتیدش خانم ؟
+نه وقتی اونجوری ترمز گرفتی از رو پام افتاد صفحش روشن بود احتمالا لیسا داشته بهم زنگ میزده میشه لطفا پیداش کنی الان نگران میشه
@ باشه خانم الان  آهان زیر صندلی افتاده
+ممنون چی تماس برقراره)
+الو لیسا تو پشت خطی ؟
_ آره عزیزم
+چرا صدات بغض آلوده ؟
_هیچی نگرانت بودم
+ ببخشید لیسایا گوشیم سایلنت بود متوجه نشدم تماس گرفتی بعد یهو ی اتفاقی افتاد گوشیم پرت شده بود زیر صندلی راننده
_چقدر دیگه میرسی؟
+ قاعدتا باید تا الان دوبار میومدم ولی خیلی ترافیکه
_جنی میدونستی از کلمات جوری استفاده میکنی که سوتفاهم ایجاد میکنه به محض اینکه برسی هتل بیشتر از پنج بار میای قول میدم
+ چی یعنی چی متوجه منظورت نشدم
_ مراقب خودت باش و زود بیا
گوشی رو قطع کرد و منتظر جوابم نشد
چن ثانیه سکوت کردم و تازه متوجه حرف لیسا شدم
+لیلی تو عجب منحرفی هستی منظور من از اومدن با تو زمین تا آسمون فرق داره
با فکر کردن به لیسا مثل احمقا لبخند میزدم دلتنگش بودم آهان راستی باید این وضعمم ی جوری براش توضیح بدم که عصبانی نشه

Paris Fashion Week ( jenlisa )Where stories live. Discover now