part two

1.9K 272 60
                                    

با لبخند به برادر دوقلوش نگاه کرد، برادرش با اینکه آلفا بود ولی رفتار و حرکاتش انقدر بچه گونه بود که فکر میکرد با یه بچه دوساله طرفه.

_هیونگ، به اپا گفتی؟

_اره

لیام کمی خم شد و گوشه کتش رو مرتب کرد و تیپش رو برانداز کرد تا هیچ کم وکسری نداشته باشه

قرار بود یه شب عالی با دوستاشون و پدرشون داشته باشند.

_لیام

_هوم

_بریم ببینیم اپا اماده است یا نع؟

سرشو کمی تکون داد و از آینه دور شد و سمت در اتاق رفت

....

_سیگار رو بده ببینم

_داریم میریم پیش اقا بزرگ، میدونی که حساسه

_نریم

_شوخی خوبی نبود

_لطفا نریم

تهیونگ متعجب ماشین رو گوشه خیابون پارک کرد و سوالی به جونگکوک خیره شد

_یعنی چی که نریم

_تو خودت همه ی حرفای اون پیری رو از بری، بیا نریم و یه بهونه ای بیاریم

_خودت میدونی که شدنی نیست

_خب باشه..

مرد بزرگتر وقتی دید جونگکوک ناراحت شده و علاقه ای برای رفتن به اون مهمونی کذایی نداره سعی کرد از تنها نقطه ضعف اقا بزرگ استفاده کنه

_وایسا الان درستش میکنم

گوشیش رو از جلوی داشبرد برداشت و شماره اقای کونگ رو گرفت

_بله، بفرمایید

_اقای کونگ متاسفم این وقت شب مزاحمتون میشم، میخواستم ببینم میتونید جلسه امروز رو با آقا بزرگ رو کنسل کنید؟

_متاسفم اقای کیم، اقای جئون این رو یه توهین بزرگ میدونن

_اوه جدی؟ خب پس من دیگه اون قرارداد رو امضا نمیکنم.

_فکر میکنم اگر اقای جئون دلیلتون رو بشنون، حتما درکتون میکنم

_ام راستی جونگکوک با منه

_میدونم اقای کیم

با قطع شدن تلفن نفس راحتی کشید و به عموی جذابش خیره شد

_عموووو

_چته؟

_نظرت درمورد یه شب مست و پاتیل بودن چیه؟

Taehyung

نگاهمو ازش گرفتم و با استارت زدن ماشین راه افتادم

_جونگکوک، اگر ببینم استوری چیزی گذاشتی و ابروی منو جلوی دانشجو هام بردی من میدونم و تو

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇWhere stories live. Discover now