~~~~~~~~~~
Part5:ساعت ۱۲:۰۰
جاشوآ و سوکمین روی مبل سبز رنگ سالن نشیمن لم داده بودند و به صفحه تلویزیون خیره بودند. این ساعت از شب، معمولاً پخش فوتبال بود و سوکمین که شیفت آخر کارش خلوت میشد، عادت داشت سری به جاشوآ بزنه تا با هم بازی رو تماشا کنن. کاسه پاپکورن بینشون قرار داشت و هر از گاهی یکی یه مشت ازش برمیداشت. بازی به لحظات حساسش رسیده بود. بازیکن مهاجم توپ رو با قدرت به سمت دروازه شوت کرد و با گل شدنش، تیم حریف باخت.
سوکمین با خوشحالی از جا پرید
و فریاد کشید:
"آره!!!"جاشوآ هم با ذوق همراهیش کرد.
"آفرین، پهلون!!!!"هر دو از خوشحالی وسط سالن شروع کردن به رقصیدن و دستوپا زدن. اما یهو وسط این شادی، سوکمین طوری که چیزی یادش اومده باشه سرجاش خشکش زد و به جاشوآ، که هنوز داشت باسنشو به شکل خندهداری تکون میداد، خیره شد.
"جاشی."جاشوآ با خنده جواب داد:
"چیه؟!!!"سوکمین جدی شد.
"نه، مرد، جدیم. یه لحظه وایسا."
جاشوآ از اون حالت احمقانه خارج شد و خشکش زد. سوکمین ادامه داد:"راجب... جونگهان... میخوای چیکار کنی؟"
اخم جاشوآ تو هم رفت. دست به سینه ایستاد و کلافه گفت:"هیچ ایدهای ندارم، سوکمین. ولی اون شیطان... همونی که باهاش قرارداد بسته... نمیدونم چرا، اما منو یاد هیزل میندازه."سوکمین متعجب نگاهش کرد.
"هیزل؟"مدتها بود که اسم هیزل بینشون نیومده بود. شاید چون هیچکدوم دلشون نمیخواست گذشته رو به یاد بیارن. اما حالا انگار تاریخ داشت تکرار میشد، اما نه برای جاشوآ، بلکه برای پسرش.
جاشوآ آهی کشید."آره، هیزل. فکر کنم بهتره بهزودی باهاش
راجبش حرف بزنم."سوکمین با ناباوری ابروهاشو در هم کشید.
"وایسا ببینم. تو هنوز به جونگهان چیزی نگفتی؟"جاشوآ سرشو تکون داد.
"جونگهان میدونه، اما سونگهو نه."
سوکمین چشماشو تو کاسه چرخوند و دوباره روی مبل ولو شد. یه مشت پاپکورن برداشت و درحالیکه میجوید، گفت:"تو هنوز بهش فکر میکنی، نه؟"
جاشوآ گیج نگاش کرد.
"به کی؟"سوکمین با نگاه عاقلاندرسفیه به اون خیره شد.
"به کی دیگه؟ هیزل."جاشوآ سکوت کرد. دستی به کمرش کشید و به نقطهای نامعلوم زل زد.
"چطور بهش فکر نکنم؟ مادر بچههامه...
و عشق اول و آخرم."
سوکمین با حالت کنایه نگاهش کرد.
"و شیطانی که باعث شد از کلیسا طردت کنن."

VOUS LISEZ
My little devil
Fantasyدنیایی که توش زندگی میکنیم، واقعاً مکان عجیبیه. شاید هیچوقت نتونیم یه سری چیزها رو ببینیم اما به این معنی نیست که وجود ندارن. هنوز کلی چیز هست که دربارهشون نمیدونیم. شایدم هیچوقت ندونیم. اما تهش فقط یه سوال باقی میمونه: اهریمن واقعی کیه؟... ___...