Part 1

2.2K 97 39
                                    

تصور کن تو 5تا از بهترین دوستاتو داری:زین،نایل،هری،لوییس،لیام و اونا برای یه مدت طولانی تو خونه تو خوابیدن.تو همیشه نسبت به نایل برتری(پیروزی) داشتی ولی هیچوقت چیزی راجبش نگفتی چون نمیخواستی دوستیتون رو خراب کنی.

تو و لویی روی تخت و لیام ، هری و زین با حالت پیچ و تاب خورده بالای سر همدیگه روی زمین خوابیدین. تو متوجه شدی نایل از خواب بلند شده و رفته طبقه بالا دوش بگیره ولی اهمیت ندادی.

نتونستی بیشتر بخوابی پس ترجیح دادی بلند شی و شروع کنی به درست کردن کمی پنکیک برای صبحانه واسه پسرا.

رفتی به آشپزخونه و تمام موادی رو که واسه درست کردن خمیر احتیاج داشتی در آوردی.وقتی شروع کردی به مخلوط کردن مواد توی کاسه صدای قطع شدن آب رو شنیدی چون حموم دقیقا روبه روی آشپزخونه بود.تو محل نذاشتی و شروع به پختن پنکیک (کلوچه)کردی.سعی کردی یه شکل توپ مانند ازشون درست کنی که یه دفه کفگیر و پنکیک روانداختی رو زمین.یه نگاه کوچیک با عصبانیت انداختی وخم شدی تا برداریشون.پنکیکارو روی اوپن گذاشتی و بعد بلند شدی که بریزیشون توی سطل زباله ای که پشت سرت بود.دوییدی به سمت سطل زباله که خوردی به نایل نیمه برهنه توی حوله و یکم پریدی.

"ببخشید عزیزم! نمیخواستم بترسونمت.اومدم پایین یه نوشیدنی بگیرم"

نایل درحالی که کمرتو گرفته بود که از پشت نیوفتی اینو گفت.

"اوه،تو خوبی نایل؟من فکر کردم تو هنوز تو حمومی،فقط همین"

در حالی که به اوپن تکیه داده بودی که نیوفتی اینو گفتی.

"فکر کردم کاش میتونستم قبل از اینکه شماها بلند شین براتون یکم پنکیک درست کنم"به نایل گفتی.

"خب از اونجایی که ترسوندمت،به کمک احتیاج داری؟" نایل در حالی که از آشپزخونه عبور میکرد تا یه کفگیر تمیز پیدا کنه اینو گفت "مجبور نیستی نایل،واقعا،میتونم انجامش بدم.خیلی وقت نمیگیره" اینو گفتی درحالی که سعی میکردی به بدن نیمه برهنش خیره نشی ولی خیلی دیر بود چون اون قاشق رو برداشته بود و شروع به ریختن خمیر توی ماهیتابه کرده بود.

"دارم درست انجامش میدم؟"اون از یه قسمته دیگه از آشپزخونه پرسید.

تو رفتی سمتش تا بهش بگی باقی خمیرو کجا بریزه.اون شروع کرد به گرفتن قسمتای باقیمونده خمیر،تو هم رفتی تا یه نوشیدنی بهش بدی.

"چی میخوای نایل؟ آب پرتقال،آب،مشروب،شیر یا لیموناد؟" از کنار یخچال بهش گفتی.

"لیموناد میخورم،ممنون" جواب داد. مقداری توی لیوان ریختی و بقیشو تو یخچال گذاشتی.

برگشتی تا لیوانو بهش بدی ولی بهش خوردی و همش ریخت روی نایل."اوه خدای من،نایل خیلی متاسفم" در حالی که میدوییدی تا دسمال براش بیاری تا خشک کنه بهش گفتی.

Niall Horan Short Imagine(Persian Translation)Where stories live. Discover now