WAR¹•

286 35 14
                                    

توی این دنیا جنگ فقط بر سر قدرته.



«به‌به، ببین کی این‌جاست! یکی از افرادِ مهم بخش میونگ.»

جیمین درحالی‌که اجازه می‌داد دودِ سیگار از بین لب‌هاش فرار کنه، تکیه‌اش رو به دیوارِ قدیمی پشت‌سرش داد.

«چی شما رو به اینجا کشونده، اعلی‌حضرت؟»

طعنه‌ و تمسخر در لحن و چهره‌ی جیمین هویدا بود و باعث‌ شد فردِ مقابل چند گام نزدیک‌تر بشه.

«یکی از افراد دانگ، دیشب توی میونگ درحالی دیده شده که داشته از شهروند‌های عادی کلاهبرداری می‌کرده.»

جیمین پُک عمیقی به سیگارِ نیمه‌سوخته‌ی بین انگشت‌هاش زد و تکیه‌اش رو از دیوار گرفت. فاصله‌ی بین خودش و فرد مقابل رو کم‌تر کرد و اجازه داد دود مستقیم به صورتِ اون برخورد کنه.

«برای گفتن چنین موضوعی به خودت زحمت دادی و تا اینجا اومدی؟ باید این رو باور کنم؟»

«اومدم تا هشدار بدم. دفعه‌ی بعدی این‌قدر راحت از کنار چنین موضوعی نمی‌گذرم. موقعیت‌ها مشخصه، افرادتون رو کنترل کنید.»

لحنِ مردِ بزرگ‌تر، سرد، رسا و نفوذپذیر بود. جیمین به‌طرز عجیبی از این جدیتِ فرد مقابل لذت می‌برد.

«مطمئن باش از افرادِ ما نبوده. احتمالاً یه آدمِ کودن و قانون‌شکن بود که مرزها رو نمی‌شناخته؛ حالا باهاش چه‌کار کردی؟»

با بی‌خیالی، خیره به چشم‌های تهدیدآمیز فرد مقابل سیگار رو به زمین پرت و بعد هم زیر پاهاش له کرد.

«اون رو با شمشیرم آشنا کردم، می‌دونی که؟»

جیمین با لذت و حرصی پنهانی خندید و سری به‌معنای فهمیدن تکان داد.

«درسته، من شمشیرِ معروف مین یونگی رو به‌خوبی می‌شناسم.»

یونگی نگاهش رو از چشم‌های جیمین گرفت و به‌ لب‌های نیمه‌باز اون رساند.

«دفعه‌ی بعد که یکی از آدم‌های دانگ رو اون‌جا ببینیم، قتلِ عام می‌کنیم. این پیغام رو به رئیس عزیزت برسون.»

جیمین با نیشخندی محو به روی لب‌هاش، درحالی‌که دست درون جیب‌هاش فرو می‌کرد، صورتش رو بیش‌از قبل جلو کشید.

«نمی‌دونی تا چه حد مشتاقِ دوباره‌ دیدنِ شمشیرِ توأم.»

یونگی نگاهش رو از نیشخندی که پررنگ‌تر شده بود، به چشم‌های نترس و سرکش جیمین رساند.

MYEONGDONG༉коокvWhere stories live. Discover now