رو به روی عمارت نحسی که سالها زندگیش رو تلف کرده بود ایستاد و زنگ در رو فشرد
منتظر شد تا در عمارت باز شه و پا به اون عمارت کثیف و آلوده از گناه بزاره.
با صدای پیرمردی فرتوت لبخندی زد و به سمتش قدم برداشت.
_اتفاقی افتاده مرد جوان؟
_میخواستم جئون رو ملاقات کنم، حرف مهمی دارم
_اجازه بدید بهشون اطلاع بدم.
تلفن رو برداشت و به کارکنان داخلی عمارت خبر داد تا اونا به گوش ارباب عمارت برسونن.
_بفرمایید داخل.
نگاه های متعجبی که روی خودش بودن رو زیاد جدی نگرفت و فقط به یه چیز اهمیت میداد، اینم اون بود ک همه ی اون قوانین مسخره هنوزم پا برجا بود.
هیچ گونه رایحه ای از هیچکس ساطع نمیشد، و این جیمین رو قلقک میداد برای قانون شکنی.
لحظه ای روی سنگ فرش ها ایستاد و به خودش نگاه کرد.
_شت، منم رایحه ام رو پنهان کردم ک
این یک عمل ناخودآگاه بود، ولی بهتر بود فعلا با قوانین جئون جلو میرفت و بعد، همه چی رو بهم میریخت.
رو به روی در اصلی عمارت ایستاد و سرش رو بالا گرفت و با پوزخند گوشه لبش در عمارت رو باز کرد و وارد شد.
با دیدن جئون اخمی کرد ولی خودش رو نباخت و دقیقا رو به روی اون ایستاد.
جئون با دیدن جیمین کمی اخم هاش توی هم رفت، فکر میکرد اونو یه جایی دیده ولی نمیدونست کی و کجا.
_بفرمایید؟ اتفاقی افتاده؟
_من پارک جیمینم، باید درمورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم
_پارک جیمین؟ پارک؟ تو یکی از اقوام پارک سونگکا هستی.......تو پارک جیمینیییی؟
با بلند شدن یهویی جئون لبخندی رو لبش نشست و از جاش تکون نخورد.
_بله پسرشونم
_تو نباید به این عمارت میومدی، تو تبعید شدی، ولی چرا زنده ای؟ هفده ساله خبری ازت نیست، فکر میکردیم مردی...
_بهتره بشینیم آقای جئون دانگهو
جیمین به سمت صندلی رفت و روی اون نشست و حرف هایی که سالها توی دلش تلنبار کرده بود رو به زبون آورد.
_خیلی رک و پوست کنده میرمسر اصل مطلب
_تو نباید زنده میبودی
_جئون خواهش میکنم بزار حرفمو بزنم.
_باشه میشنوم.
سرشو تکون داد و تکیه اش رو به صندلی محکم کرد.
_هجده سال پیش طبق خواسته خودم و نوه و پسرت سکس کردیم خودت در جریانی
_خیلی بی شرم و حیایی پارک چیمین

ВЫ ЧИТАЕТЕ
ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇ
Фанфикسال ها استوار و قوی زندگی کرد تا دوتا توله آلفاش احساس نداشتن والد آلفا رو تجربه نکنند. اما.. اونا نیاز به والد آلفا دارن.. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاپل: ویمینکوک ژانر: عاشقانه.. اسمات...