های بیبی هااا
دلم واستون تنگ شده نمیدونید چقدر
یکم کامنت بذارید حرف بزنیم باهمو همینطور بشدت برای نوشتن :)
در نتیجه دارم سعی میکنم برگردم به نقطه امنم یعنی نوشتن .درمورد تامری باید بگم نیاز داریم به اینکه بتونیم با هم هماهنگ شیم و انگار از فضای داستانیش فاصله گرفتیم واسه همین تصمیم بر این شد یسری شورت بوک (از نظر ما البته شورت بوک شاید شما کوتاه ندونیدشون😂) بنویسیم که ایده هاش حیف نشه و مود تامری هم به یاری خدا برگرده .
وانشات بوک پریده هم چی بگم راجبش:))
سوختیم فقط
اما اوناییشون که داشتیم رو به مرور برمیگردونم
اگه کسی آفلاین اددش داره میتونه برش گردونه واسمون متن هاشو ممنونشیم.خلاصه که قراره بنویسم دوباره:)
ازاین بابت خوشحالم 🌱درمورد این بوکم منتظر باشید👀
همین
دوستون داریم
بوصمون پس کله اتون♥️
All the love💚💙
YOU ARE READING
Born of a crow (z.m)
Fanfiction:" ببین، من سیاهم تو سفید . نحسم نمیبینی؟ ذات من از شومی و پلیدیه و هرکاری بکنم نمیتونم جلوش رو بگیرم... نمیخوام آسیب ببینی بفهم عزیزم !" قطره اشکش رو پاک کرد و نفس عمیقی از سر ناچاری کشید وقتی در مقابل تمام حرفاش فرد رو به روش لبخند عمیقی تحویلش دا...