part_5

129 27 11
                                    

توی این پارت تمامی نوشته هایی که با رنگ متفاوت هستند از زبون فلیکس و مربوط به نقششه.

.........................................................................

روبه روی بار ایستاد و نگاهی به بالای سرش درست جایی که تابلوی بار بود انداخت.
درست قبل از اومدنش پیش مینهو و چان به اداره رفته بود تا بهشون بگه میخواد چکار کنه.

"اون باری که متعلق به سئو چانگبینه یه گی باره. واسه همین میخوام تنها برم تا بتونم به یکی از افراد اونجا نزدیک بشم و باهاش حرف بزنم، چان هیونگ امشب به دستیارت احتیاجی ندارم.ازت میخوام خودت باهام بیایی ولی نه به عنوان همراهم.وقتی من وارد سالن بار میشم تو باید از قبل اونجا باشی."

نفس عمیقی کشید و وارد سالن شد. چشمی چرخوند و دنبال چان گشت. وقتی از حضورش مطمعن شد. لبخندی بهش زد و نامحصوص سری براش تکون داد و شنود توی گوشش رو تنظیم کرد تا مینهوی پشت خط به راحتی همه چیزو بشنوه.

" پشت کانتر نزدیک ترین صندلی به بارتندر رو انتخاب میکنم تا بتونم راحت اطلاعاتی که میخوامو ازش بگیرم"

سر چرخوند تا جای مورد نظرشو انتخاب کنه. به محض انتخاب صندلی به سمتش قدم برداشت. اون صندلی دقیقا جلوی میز بارتندر که پسری هم سن و سال خودش بود قرار داشت. روی صندلی نشست و مشروبی سفارش داد.

"اول سعی میکنم ازش حرف بکشم "

جرعه ای از نوشیدنی‌ای که جلوش بود نوشید. با چند جرعه مست نمیشد. پس بد نبود اگه در حین ماموریت یه حالی به خودش بده.

پسرک رو خطاب قرار داد و پرسید: هی... رئیس اینجا کیه؟
پسرک که با شیشه های مشروب سرگرم بود به سمت فلیکس برگشت: جناب سئو... اینجا متعلق به ایشونه

_ هوممم... چقدر درامد داری؟ منم بدم نمیاد توی این کار باشم... پولش خوبه؟

_ خب نمیشه گفت خیلی عالیه اما جناب سئو مرد خوبیه. اضافه تر از حقوق بهمون پول میده.

فلیکس با تعجب ساختگی از پسر پرسید: یعنی میخوای بگی از رئیست راضی‌ای؟

_ اره خب اینکه تعجب نداره

_ نه نداره اما برای من عجیب بود. اینجا اولین جایی نیست که برای تحقیق کار میام. از هرکسی که پرسیدم نه از کار و حقوقش و نه از رئیسش راضی نبوده. درباره رییس این بارهم چیزای خوبی نشنیدم درست مثل بقیه..
سپس به جلو خم شد و صداشو پایین اورد طوری که فقط خود بارتندر بشنوه ادامه داد:تازه بعضیاشون میگفتن که گاهی اوقات مجبورشون میکنن برای پولدارا تن فروشی کنن.

پسر سری به چپ و راست تکون داد: نه جناب سئو اینطوری نیستن. ایشون هیچوقت همچین کاری نمیکنن.

𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑾𝒊𝒅𝒐𝒘Where stories live. Discover now