بوی قهوه ؛
دود سیگار ؛
ادکلن تلخ و مردانه ایمنموگلر ، با نت هایی از قهوه-کارامل-نعنایهندی ؛
عود لوندر فرانسوی ؛تمام رایحه های دلنشینی بود که هر کس پا به خونه اون مرد میگذاشت متوجهش میشد!
در اصل با ورود به خونه کلاسیک اون مرد ، همه چی رنگ نوستالژی به خودش میگرفت.
خونه ای دوبلکس ، با نمای آجرهای قهوه ای سوخته ؛
دری محکم از جنس چوب درخت گردو که هرزمان اذن عبور از در صادر میشد ، عطر دلچسب و تلخ گردو مشامت رو نوازش میکرد.داخل خونه ، فضایی گرم و دلنشین با دیوار هایی از جنس چوب بلوط هر بیننده ای رو شگفت زده میکرد.
نمای کلی و داخلی خونه چوبی و توناژهای مختلف قهوه ای دیده میشد.مبل های راحتی به رنگ قهوه ای روشن ؛
پرده های حریر کرم رنگ ؛
شمعدان های پایه بلند قهوه ای رنگ که چهار طاق خونه رو مزین کرده ؛
دیوار انتهایی خونه که شامل کتابخانه ای با کتاب های فلسفی میشد ؛
میز نهارخوری ۱۲ نفره ای که روبروی کتابخانه قرار داشت ؛
دکوراسیون شگفت انگیزی که هربار دوستان مرد رو به شگفتی وا میداشت.پله های چوبی که به طبقه بالا راهنمایی میکرد ؛
سالنی دارای ۴ اتاق که هرکدوم دیزاین مختلفی داشت ، البته اتاق مرد کلاسیک ، باز هم تم گرم و چوبی داشت.
هر دو طبقه با گل های مختلفی تزئین شده بود.
از همه مهم تر پیچک هایی بود که دور تا دور راه پله پیچیده شده و مهمون رو به طبقه بالا هدایت میکرد.هرکس برای اولین بار قدم داخل این خونه میزاشت ، تصور یک مرد فرانسوی در ذهنش جولان میداد.
اما حقیقت چیز دیگه ای بود.مرد دورگه بریتانیایی-کره ای ؛
۲۷ ساله-چشم های قهوه ای-ابروهای کمان مانند-طره های قهوه ای تیره.
عاشق سبک کلاسیک در هر چیزی غیر از انتخاب معشوقه!!!«کیم تهیونگ»
تاجر طلا ؛
مردی که سال های زیادی به واسطه شغلی که داره ، سفرهای متعددی به دور دنیا داشته.
دوست های زیادی هم به این واسطه پیدا کرده.تام ، رفیق امریکایی اش که در سفر دو سال پیشش باهم مچ شدن.
کلارا ، دختر بریتانیای زیبایی که از اولین سفرش حدود ۴ سال پیش باهاش مچ شد.
جیمین ، دنسر محشر کره ای که حدود یکسالی میشد باهاش مچ شده بود.حدود یکسال و خورده ای میشد که پا به کره گذاشته بود.
از زمانی که به یاد داشت بریتانیا بود و به سرزمین پدری اش قدم نگذاشته بود.
اما طی یک تصمیم ناگهانی ، همراه دوستانش به کره اومد و زندگی ای که تو بریتانیا داشت رو در کره کپی پیست کرد.
YOU ARE READING
Red Line
Fanfiction"مرد دورگه بریتانیایی-کره ای ؛ ۲۷ ساله ؛ صاحب چشم های قهوه ای-ابروهای کمان مانند-طره های قهوه ای تیره. عاشق سبک کلاسیک از جون ادمیزاد تا شیر مرغ ؛ البته غیر از انتخاب معشوقه!!! همیشه که نباید طبق قانون زندگی مون پیش بریم... چطوره وقتی داریم عاشق میش...