دو کاپ ساده مشکی رنگ انتخاب کرد ؛
برای خودش وایت چاکلت درست کرده بود ؛
لبخندی به تفاوت های محتویات لیوان هاشون زد.دقیقا مثل تفاوت های خودش و پسرک بود.
دو تیکه کیک هویج-گردو داخل دو بشقاب مجزا گذاشت.
چنگالی کنار هر دو گذاشت و بشقاب هارو با کاپ ها ، داخل سینی هدایت کرد.قدم های آرومش رو سمت تراس بزرگ خونه اش که حیاط گل کاری شده اش رو نشون میداد ، برمی داشت.
با پا ضربه به در زد که مو مشکی رو متوجه کنه._بزار کمکت کنم هیونگ.
مو مشکی بلافاصله بعد از متوجه شدن به کمک هیونگش اومد.
+لطفا اینا رو داشته باش تا بیام.مو قهوه ای بعد از دادن سینی به جین ، داخل برگشت تا پتویی برای خودشون بیاره.
دو پتو با طرح خرس های کله پوک داشت رو انتخاب کرد.وارد تراس شد ، و در رو بست.
به چهره زیبای پسرکش که با شنیدن صدای در سمتش برگشته بود لبخندی زد.
_هوا سرده ، راستی نیازی نبود لباس هات رو عوض کنی!؟تهیونگ با انداختن پتوی پاندا شکل روی سوکجین سوالش رو پرسید.
_ممنونم هیونگ ، نه فعلا نیازی نیست. ، در ضمن من لباس نیاوردم.مو مشکی با لبخند و حس خوبی که بهش تزریق شده بود ، حرف هاش رو زد و دستش رو به سمت وایت چاکلت برد و برش داشت.
+لباس های من که هست میگ میگ.جین بی توجه به حرف هیونگش ، چیزی که در نظر داشت رو بیان کرد.
_هیونگ من میخوام وایت چاکلت بخورم ، میشه!؟
+چرا نشه آسمون کوچولو!تهیونگ در حالی که پتو رو دور خودش چفت میکرد ، ناخواسته لقبی که برای خط قرمزش گذاشته بود به زبون آورد.
از تموم دنیاش برای اون پسر میگذشت ، هر چند که تموم دنیاش همون پسر بود._چرا کوچولو هیونگ!؟من فقط دو سانت از تو کوچیک ترم.
پسرک بعد از زدن این حرف تکه ای کیک همراه با چاکلتش خورد ، همزمان چشم هاش با لذت بسته شد.+من جثه ای نگفتم پسر ، سنی گفتم.
پسر بزرگتر هم مشغول خوردن شد ؛
حرفی بینشون رد و بدل نمیشد چون پسر کوچکتر اصلا علاقه ای به حرف زدن موقع خوردن نداشت.زمانی لقب آسمان رو به اون پسر داد ، که متوجه شد تمام نورهای ستاره ها و ماه آسمون درون وجود مو مشکی قرار داره که جذبش میکنه.
قطعا پسرک قلب آسمونی داشت ؛
همونقدر بزرگ ،
همونقدر صاف ،
همونقدر پر نور.+نظرت در مورد گل ها چیه!؟
بالاخره سکوت توسط مو قهوه ای شکسته شد.
_درخت بید مجنون که زیرش گل های رز قرمز کاشتی ، انتخاب فوق العاده رمانتیکی.
YOU ARE READING
Red Line
Fanfiction"مرد دورگه بریتانیایی-کره ای ؛ ۲۷ ساله ؛ صاحب چشم های قهوه ای-ابروهای کمان مانند-طره های قهوه ای تیره. عاشق سبک کلاسیک از جون ادمیزاد تا شیر مرغ ؛ البته غیر از انتخاب معشوقه!!! همیشه که نباید طبق قانون زندگی مون پیش بریم... چطوره وقتی داریم عاشق میش...