part twelve

1.2K 283 75
                                    

عرق دست هاشو با لباس مشکیش پاک کرد و با اخم زنگ عمارت تهیونگ رو فشرد.

با اینکه استرس بی جایی داشت،  اما مریض شدن گرگش رو بیشتر از بیش حس میکرد و این حال جسمی خودش رو هم بهم میریخت.

در عمارت که باز شد سریع با دوتا توله های ساکتش وارد شد.

هرچی بیشتر رایحه آلفا به مشامش میخورد حال درونیش بیشتر بهم میخورد به طوری که وقتی تهیونگ در رو باز کرد جیمین دستشو رو معده اش گذاشت و ناله بلندی توی بغل تهیونگ از حال رفت.

_آپاااا.. آپااااا چیشدییی؟؟؟

تهیونگ سریع جیمین رو به بغل گرفت و به سرعت اونو به سمت اتاق برد و روی تخت خوابوند.

_لوهان برو یه لیوان پر از آب ولرم بیار.

_چشم

_لیام جونگکوک رو از طبقه بالا صدا کن

_چشم

هرو از اتاق خارج شدن تا کاری که بهشون سپرده شده بود رو درست و سریع انجام بدن.

تهیونگ ترجیح داده بود مارک شدن جیمین به جای آپارتمان وسط شهر توی عمارت خارج از شهرش اتفاق بیوفته و الان خودش رو بخاطر این تصمیم بی جا لعنت کرد

لوهان لیوان آب رو دست تهیونگ داد و منتظر شد ببینه قراره چه اتفاقی بیوفته.

دل تو دلش نبود،  انقدر وابسته آپاش بود که با یه اخمش شب ها کابوس میدید.

_تهیونگ خوبش کن دیگه

همون موقع جونگکوک و لیام مضظرب وارد اتاق شدن و مسکوت به آلفای بزرگتر خیره شدن

دستشو زیر لیوان برد و مقدار کمی آب کف دستش ریخت و سمت گونه های ملتهب جیمین برد و دست خیسشو به گونه های سرخش کشید و ما بین نوازش هاش آروم سیلی های کوتاه به اون گردالی های نرم  میزد.

_اوممم.. هوم

چشم هاشو از هم فاصله داد و سعی کرد دید تارش رو واضح کنه

_لیام؟  لوهان؟

اولین کلماتی که به زبون آورد اسم پسراش بود،  باید صداشون رو میشنید تا دلش قرص بشه.

_بله آپا(لیام)

_جونم آپا(لوهان)

آروم با کمک تهیونگ رو تخت نشست و با دم و بازدم سنگین سعی داشت با تهیونگ حرف بزنه.

دردی که از درونش در حال متلاشی کردن جسم و روحش بود رو با کلمات منقطع بیان کرد

_د... درد.... میــ...کــ...کنه دا... ره میم... میمیرههه

_چی جیمین؟  چی داره میمیره؟

_گـــر...گم

با حرفی که از دهنش خارج شد ناگهان سیاهی چشمش جاش رو به سفیدی داد و خرناس بلندی از دهنش خارج شد که باعث ترس حضار داخل اتاق شد.

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇWhere stories live. Discover now