+ اینکه ازم فرار میکنی قلبمو به درد میاره!...
ولی اگه بخوام داشته باشمت باید همه ی اینارو تحمل کنم!دونگ ووک جملات رو شمرده شمرده میگفت و طناب دور دست و پاهای سیوان رو سفت میکرد!
+ قرار بود تا وقتی که آمادگیشو پیدا کنی و منو بپذیری منتظرت بمونم...
ولی دیگه نمیتونم بیشتر از این منتظر بمونم سیوان...
باید داشته باشمت!ایستاد و به شاهکار خودش با لذت نگاه کرد! در حالیکه وسایل روی میز رو سبک سنگین میکرد، هر دفعه چیزی بر میداشت ولی دوباره عوضش میکرد!
در نهایت کمربندی رو انتخاب کرد و کنار سیوان روی مبل نشست
YOU ARE READING
🔞من همخوابه ی هیونگام شدم! 🔞 I slept with my brothers! 🔞
Short Storyنباید خط قرمزها رو رد میکردی داداش کوچولو! تو که میدونستی چه بلایی سر یه قانون شکن میاد!!! دوستان قبل از هر چیزی اینو بگم که اثر ممکنه در ادامه فول اسمات همراه با جزئیات بیشتر و ریز باشه. پس کسانی که دوس ندارن پیگیری نکنن و نخونن که نخوان اعتراضی دا...