part 1🖤

20 4 2
                                    

در قسمتی از داستان میخوانید...
...

شبی پر از ترس و رمز و راز ......

زن زمزمه کنان به مرد میگه:ولی اون بالاخره می‌فهمه ....

مرد با فریادی که سکوت عمارت رو بهم میزد گفت: اون هیچوقت نباید بفهمه.

زن با صدایی که ترس داخل تک تک کلماتش حس میشد جواب میده: خودت هم خوب می‌دونی که اگه تو بهش نگی اونا میگن .

مرد با حرکت سرش حرف زن رو رد می‌کنه و میگه: نمی‌ذارم بفهمه نباید اصلا اینجا بمونه باید مدتی از اینجا دورش کنیم .

زن تا خواست جوابش رو بده بادیگاردی ناگهان وارد اتاق شد و نفس زنان کلمه قربان رو تکرار می‌کرد .

مرد بی حوصله میپرسه: موضوع چیه ؟

سرباز جواب میده: قربان اون .... اون این جاست!

مرد با ناباوری زمزمه می‌کنه چطور ممکنه؟!

و همراه با سرباز سریع از اتاق بیرون میرن.

وناشناسی که شاهد تمام ماجرا بود ......

○●○●○●○

مثل همیشه با وقار و با چهره ای خالی از احساسات روی صندلی قدیمی پدرش مشغول خواندن کتاب جدیدش بود که ناگهان با صدای داد فریاد یکی از افرادش سکوت حاکم در کتاب خانه شکسته شد .

چشمهایش را با حرص چند ثانیه بست و با خود زمزمه کرد: لعنت بر مزاحم... و هم زمان با باز کردن چشم هایش کتاب را بست.

سوهیون وقتی به اربابش رسید نفس زنان گفت: ارباب...ارباب

با شنیدن اسم ارباب با عصبانیت گفت: هزار بار بهت گفتم به من نگو ارباب.

سوهیون: خیلی خب تهیونگ الان وقت این حرفا نیست یه مشکل جدی داریم

تهیونگ: کی مشکل جدی نداریم؟حالا بگو چیشده؟!

سوهیون: انبار تجهیزات لو رفته،شما سریع تر باید از کشور خارج بشید.

تهیونگ: با بی خیالی درحالی که دوباره کتابش را باز میکرد،گفت: دلیل‌خوبی برای‌بهم زدن آرامشم نبود،هرهفته یه انبار لو میره این همه داد و فریاد لازم نیست،حالا هم برو میخوام کتاب بخونم.

سوهیون با حرص میگه: این یکی مثل بقیه نیست قضیه خیلی جدیه باید سریع بری لطفا یه بار به حرفم گوش کن.

تهیونگ با نگاهی طلبکارانه گفت: مگه چه خبر شده؟!

سوهیون شروع کرد به توضیح دادن: این دفعه کار جاسوس های جان کریسِ، نمیتونیم ریسک کنیم باید به کره بریم.

تهیونگ با بی حوصلگی جواب میده: لعنت بهش، سریع برو به نامجون بگو آماده شه.

سوهیون: چشم ارباب

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 2 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

زمان نفرین شده / تهکوکWhere stories live. Discover now