داستان از دید ارمی :
نمیدونستم بخندم یا گریه کنم , اونا کاملا شبیه احمقا بود البته رقصشون خوب بود و استعدادشو داشتن زود حرکاتو یاد میگرفتن ولی مسخره بازی هاشون واقعا اعصاب خورد کن بود میخاستن بامزه بنظر برسن ولی واقعا نبودن
مخصوصا هری , وای خدای من اون اصلا بلد نیست جک بگه , بهترینوبه بدترین تبدیل میکنه ولی اونا بین کسایی ک واسه تست اومدن بهترین بودن خب پس مجبورم تحملش کنم
نشسته بودم رو صندلی و داشتم به نایل نگاه میکردم ک دآره سعی میکنه حرکاتو بهشون یاد بده ک همون موقع النور در گاراجوباز کرد و اومد تو
النور: هی گایز چ خبر?? میبینم ک سخت در حال تلاشید
سوفیا ک یکی از اون تازه واردا بود لبخند زد و با خجالت سرشو انداخت پایین دختر دوست داشتنی و آرومی بود البته تاجایی ک من شناختمش
النور اومد جلو اول ب من و بعد به همه دست داد
ارمی:هی النور ببین میتونی نایلو از داست اینا نجات بدی
النور نگاهی به اونا انداخت و شروع کرد ب قهقهه زدن خدای من
با لحنی ک توش پر از التماس بود گفتم:اوه النور خاهش میکنم ما زیآد وقت نداره
النور سعی کرد خندشو کنترل کنه:باشه باشه , بچه ها یبار رقصی ک نایل بهتون یاد دادو هماهنگ برید ببینم کجاش مشکل دآرید
النور خیلی دختر شادی بود و همچنین بی نهایت بی خیال وریلکس برعکس من ک رو همه چی حساس بودمو سر هرچیز کوچیکی استرس میگرفتم الانم خیلی نگران این مسابقه هستم
مسابقه استیریت دنس نیویورک
مایه گروه شیش نفره بودیم منو النور و نایل و سه نفر دیگه ک از بخت بعد دوهفته پیش اون سه نفر فوت کردن