دوباره امروز مينويسم
١٤ اكتبر
براى آخرين بار تكست هاى آخر رو ميخونم
ته مونده هاى سيگارم روى دفتر ميريزه
به فكر فرو ميرم
اين بار كاملا آمادم
آماده تر از هميشه
اما نه...
يك چيزى هنوز مونده
يك چيز...
و اون يك چيز،
منم؟
بعدش..
چى به سرم مياد؟
يه پك ديگه از سيگارم ميكشم و بازم به فكر فرو ميرم
شايد هيچى
جالبه نه؟
ميخوام از هيچى باز به هيچى برسم
اما شايد نه هيچى
من اين همه براى هيچى تلاش نكردم
من ميخوام به سرزمين عجايب برم
سرزمينى پر از شگفتى
سيگارمو ميندازم زمين و با پام لهش ميكنم
جايى كه تموم ميشن
اما شايد تموم شن
آره درسته
شايد تموم شم
شايد خلاص شم
از احساستم
درسته من خلاص ميشم
از خودم
از احساسات مضخرفم
از درون خاليم
از اشكاى شبونم
از صداى گرفتم
از هق هقام
و در آخر خلاص ميشم از دست اين قلبى كه بى جهت ميزنه
و براى آخرين بار
باز هم به فكر فرو رفتم
با خودم گفتم واقعا چيزيه كه من ميخوام؟
اما ديگه دير شده بود
من پرواز رو آغاز كرده بودم
پروازى كه برگشت نداره
پروازى كه يكبار براى هميشست
اما باور كن من ميتونم فرا تر از اينا بپرم
فراتر از اينا
من خيلى وقت بود كه پريدم
پريدم تا به سرزمين شگفتى هايم برم
به مرگم
يك بار پرواز ميكنم و تا هميشه ميرم
و اين آخرين راهمه
اما من فراموشت نميكنم زندگى
بهت قول ميدم يه روزى انتقاممو ازت ميگيرم
تو باهام بد كردى
اما بازم
منو ببخش
واسه همه بديام
همين .
و تنها چيزى كه واسه آخرين بار يادم بود
پشت بوم خونه بود
كه آروم آروم اما با سرعت
ازش دور ميشدم
تا پرواز كنم

ESTÁS LEYENDO
Once For Fly
Historia Corta"شايد اين تموم چيزيه كه ميخوام امشب تمومش ميكنم امشب رو پرواز ميكنم پروازى كه به بال نياز نداره"