second half of chapter 28

480 24 5
                                    




پسرا سریع از جاشون بلند شدن . شلوار هاشون رو بالا کشیدن و در شوک با فک های افتاده به برادر های ناتنی زل زدن در حالی که برادر های ناتنی هم همین کار رو کردن.

" ما با هم نسبت خونی نداریم. بخدا"

لوییس اولین کسی بود که میخواست صحبت کنه و احساس نارحتی میکرد بخاطر نحوه ی که چشم های لیام به اونا نگاه میکردن انگار الان بود از جا در بیان.

( من این قسمت رو مطمئن نیستم)

" اره ارواح عمه های نداشتت. زین چرا به من نگفتی که با این تدی بر میخوابی؟"

هری که پیچیدگی موضوع رو نمیگرفت ریز ریز خندید و زین اخم کرد در  حالی از اتاقک خارج میشد و لیام رو گیج همونجا جا میذاست.

" خودت چی استایلز؟ تو چرا به من نگفتی که با این باکرهه هستی؟"

"هی"

لوییس به زین چشم غره رفت و باعث شد هر دو سال اخری ها بخندن.

" هی با بوو ی من کاری نداشته باش. ما تازه شروع کردیم(رابطه رو("

" تو که راست میگی"

" در رابطه با تو و لیام چه طور؟ اصلا فکر نمیکردم اون مدل مورد علاقت باشه"

" اون نیست. اون... فرق داره."

" نه بابا؟"

هری و زین به پشت هم دیگه اروم زدن در حالی که لوییس چشم هاشو میچرخوند. و پسر دیگه  که احساس جا موندن میکرد هنوز داخل اتاقک نشسته بود.

" ایا من تنها کسی هستم که خیلی متعجبم از این که شما دوتا با همیین؟ لوییس؟پس نایل چی؟  دیروز سالگرد سه ماهگی شما دو تا بود!"

لوییس احساس افتضاحی میکرد وقتی دوستش بهش چشم غره میرفت  و سرش رو مرتب تکون میداد.

" نه. ما به هم زدیم و من قسم میخورم ما با هم فامیل نیستیم"

" اره عزیزم. مامن هری لوییس رو از پرورشگاه  کنار پارک گرفته"

زین گفت و چشم های لوییس درشت شد.

" تو...تو از کجا میدونی؟"

" لوییس زین بهترین دوست منه. اون همه چی رو میدونه"

هری یه بازو دور شونه ی زین حلقه کرد وقتی که پسر موسیاه سرش رو تکون داد.

" اره. من اونو از وقتی که کلوچش رو تو کلاس اول بعد از این که یه عوضی ای ازم گرفت بهم داد میشناسم. اون مثل برادرمه"

زین موهای فرفری هری رو به هم ریخت و هری ادای ناراحت شدن دراورد.. لیام و لوییس هم در حال گیجی به هم نگاهی انداختند.

زنگ مدرسه ناگهان خورد و پسرها هم  بی دست و پا از دستشویی خارج شدن.

"تو چیزی نگو ما هم هیچی نمیگیم"

My Step Brother's Keeper ( Persian translation)Where stories live. Discover now