Pregnant

6.8K 276 88
                                    

الان تقریبا 8.5 ماه میشه که هری و لویی سکس نداشتن.
هری کلافه شده و اگه میدونست لویی قابلیت حاملگی رو داره عمرا بدون کاندوم میکردش.
اون دیگه امروز زد به سیم اخر.
موهای خودش رو کشید و به لویی که رو به روش روی تخت نشسته بود نگاه کرد که دستش روی شکمش بود و داشت اروم شکم رو میمالید.

"هز...فقط یک ماه دیگه...بعد هم نینی داریم هم میتونی..."

اون حرفش نصفه موند وقتی هری شلوارش رو در اورد(هر شلوار خودش رو در اورده)

"به این نگاه کن لو"

گفت و به دیک‌ش اشاره کرد.

"من 8.5 ماهِ که ارضا نشدم...فقط به خاطر تو...تو باید یه کار کنی...من تحمل ندارم دیگه"

اون اروم گفت و رفت سمت لویی.

"باشه هری من میتونم برات بخورمش...ولی عوضش منم میخوام"

لویی لبخند شیطانی زد و به هری نگاه کرد.
چرا هری نتونسته تو این 8 ماه اینو ازش بخواد؟
جواب واضحه:

'اوه هری نهههه ممکنه بچه اسیب ببینه'

'تو از من میخوای وقتی حاملم برات بخورم؟'

'ممکنه بچم یاد بگیره'

'یکم به فکر این بچه باش'

و...و...و...

و هری الان متعجبه که چطور لویی قبول کرده.
شاید اون هم نیاز داره؟
هری نیشخند زد و رفت سمت لویی و اروم حلش داد تا روی تخت دراز بکشه.

لویی ناله کرد و دستش رو پشت کمرش گذاشت و از درد کوچولویی که توی کمرش به وجود اومد ناله کرد.

هری سریع بلند شد و از کناره های تخت به لویی کمک کرد تا سرش رو روی بالشت بذاره.
وقتی لویی کاملا روی تخت بود هری اذوم رفت روش و خیلی تلاش کرد که خودش رو بالا بگیره ولی اخرش دیک‌ش به شیکم لویی میخورد.

لویی ریز خندید و هری بهش لبخند زد و دستش رو کشید روی شکمش و اروم لباش رو روی لبای اون گذاشت.
همون طور که دستش رو میکشید روش اروم اروم میرفت پایین.

"هی هز اذیت نکن"

لویی گفت و لب پایین هری رو بین دندوناش گرفت و اروم کشیدش.
هری اروم یه آخ گفت وقتی لویی لبش رو گاز گرفت وقتی داشت اذیتش میکرد.
هری دستش رو کامل برد پایین و کشید روی شلوار پارچه ای و گشاد لویی.

"میدونستی عاشق این شلوار گشادام که میپوشی؟"

کشش رو گرفت و اروم کشیدش پایین.

"و شرت هم زیرش نمیپوشی"

اروم دوباره لباش رو گذاشت روی لبای لویی.
یه دستش رو گذاشت روی صورتش و اروم کشید روی لپ هاش و یه دست دیگش پایین بود و میشکید روی دیک‌ش.

Larry SmutМесто, где живут истории. Откройте их для себя