1

898 95 29
                                    


زین:"این آهنگ کصشر رو عوض کن هز."
هری:"خفه شو این عالیه..."
گفت و خودشم زیر لب همراه آهنگ خوند
زین:"هز!"
هری:"هوم؟!"
زین:"حداقل خودت خفه شو."
گفت و دستش رو روی دهن هری گذاشت،هری دستشو پس زد و زیر لب بهش فحش داد.
خب،این دوتا هری استایلز،و زین مالیک هستن
این دوتا پسر برای مشهور ترین باند خلافکار این کشور کار میکنن.

هری،یه آدم به شدت عصبی، و گند اخلاقه
زین،یه پسر آروم و ساکت و بی نهایت خونسرده
و البته هری حالش از خونسردی زیاد زین بهم میخوره.
اونا دوساله که بهترین دوستای همن...

خواست وارد یه کوچه بشه که یه ماشین کوچیک سفید جلوی ماشینش ظاهر شد و محکم باهم برخورد کردن.
سره هری به داشبورد برخورد کرد و از دردش ناله کرد.
زین:"هری،تو خوبی؟"
هری:"به نظرت خوبم؟کودوم مادر فاکری؟.."

شدت ضربه از چیزی که تصور داشت بیشتر بود...
از ماشینش پیاده شد و به ماشینش که تقریبا داغون شده بود نگاه کرد
لویی:"هی توئه لعنتی باید خسارت ماشینم رو بدی."
هری هم دره ماشین رو باز کرد و پیاده شد
پوزخند زد و به سرتاپایه لویی نگاه ورد
هری:"ماشینتم مثله خودته،میدونی خیلی،کوچولو"
لویی دستاش رو مشت کرد و به پسری که روبه روش بود و روی بدنش خالکوبیای خیلی زیادی داشت نگاه کرد.
لویی:"بهتره یه نگاه به خودت بندازی،شاید پانک باشی و قدت بلند باشه ولی شبیه بچه های دوازده ساله ای!"

هری:"خفه شو،در هر صورت،من مقصر نبودم،اما میخوام بهت یه شانس بدم پسر، این دفعه رو نادیده میگیرم و بهت اجازه میدم از اینجا گم بشی.."
لویی میدل فینگرش رو نشون داد و سریع گوشیش رو از جیبش در آورد.
لویی:"من به پلیس زنگ میزنم،اون میتونه مشکلمون رو حل کنه."
هری گوشی لو رو از دستش گرفت.
لویی:"هی پسش بده آشغال"
هری لویی رو با شدت هول داد و باعث شد لویی زمین بخوره...
زین:"هی هزا چخبره؟"
گفت و به لویی نگاه کرد
لویی از جاش بلند شد و جواب زین رو داد
لویی:"میخوای بدونی چخبره؟شما دوتا عوضی زدین ماشینم رو داغون کردین و الان طلبکارین"
لویی:"تو"
به هری اشاره کرد
لویی:"گوشیم رو پس بده،وگرنه مجبورم جور دیگه ای باهات برخورد کنم"
هری بلند خندید
همونطور که میخندید گفت:"تو؟تو....تو حتی نمیتونی دره یه کنسرو لوبیا رو باز کنی،تو شبیه یه جوجه تیغی کوچولوی پشمالو هستی."
زین:"هری؟!"
هری به زین نگاه کرد:"بله؟"
زین:"جوجه تیغیه پشمالو؟!نمیدونستم،خب چطور ممکنه جوجه تیغی پشمالو باشه،اونا خارای خیلی تیزی دارن و اگه بهشون دست بزنی به فاک میری و..."
لویی:"خفه شید!"
هری به لو نگاه کرد و گوشیش رو سمتش پرت کرد
لویی رو هوا گرفتش و خواست یه شماره رو بگیره...
هری:"قسم میخورم اگه به پلیس زنگ بزنی،کاری میکنم پلیس برای پیدا کردن جسدت به اینجا بیاد..."
لویی:"تو هیچ گهی نمیتونی بخوری."
گفت و تماس رو برقرار کرد و گوشیش رو روی گوشش گذاشت.
هری سمتش رفت و گوشیش رو از دستش گرفت و پرتش کرد
موبایلش به دیوار برخورد کرد و خورد شد
لویی:"توئه مادر جنده گوشیم رو نابود کردی احمق!"
هری یقه ی لویی رو گرفت و محکم به ماشین چسبوندش و یه اسلحه روی پیشونیش گذاشت.

لویی با دیدن اسلحه بدنش یخ زد و به شدت ترسید
زین:"هری داری چه غلطی میکنی؟!"

^-^\

Dangerous love (L.S)Where stories live. Discover now