در ادامه ی وانشات ( Cotton Candy Wish )
" آااااه." بكهيون سرشو روي ميز گذاشت.
هواى اتاق زيادي گرم بود و صداى قيژ قيژ پنكه اعصاب نداشته ش رو بيشتر به هم مي ريخت. عينك قاب پهنش روي بيني ش فشار می آورد. سرشو كج كرد تا عينك مزاحم رو از رو بينيش برداره كه نگاهش بهش افتاد.
پارك چانيول با اون كت و شلوار و اسپرت و كتوني هاى آديداس مشكيش مثل هميشه راس ساعت ١٠ وارد استوديو شد.
بكهيون حتي به خودش زحمت نداد سرشو از روي ميز بلند كنه، جو پيرامون چانيول انقدر سنگين بود كه به افرادي كه تو استودیو بودن نگاه هم نكنه حتي اگه كسي مثل بكهيون بينشون باشه.
انگشتاى بلندشو لاي موهاى مشكيش كرد و اونا به هم ريخت:" پووووووف."
دلش برای موهای صورتیش تنگ شده بود.
"بكهيون شي؟"
"هوم؟" نگاه خستشو به چهره ى دخترك جوونى دوخت كه تقريبا روش خيمه زده بود و با دقت به صورتش زل زده بود.
بك فكر كرد تو ديگه چته
دختر يك دستشو روي ميز شلوغ و اشفته ي بك گذاشت و دست ديگه ش رو به كمرش زد:" تازگي ها مشكلي برات پيش اومده؟"
بك يك ابروشو بالا برد و بعد از مكث كوتاهي صاف نشست و با لحن سردي جواب داد:" نه ...چرا ميپرسي مينا شي...؟"
از اينكه تو زندگيش سرك بكشن متنفر بود. دختر دستشو از رو ميز برداشت و خيلي نا محسوس از همكار بداخلاقش فاصله گرفت.
انتظار چنين رفتاري رو از بكهيون نداشت، اين حقيقت داشت كه بكهيون براي آقاي پارك مثل يك معجزه بود، چرا كه تمام اهنگ هايي كه تا به حال تنظيم كرده بود بالاترين فروش رو در صدر جدول هاي آسيا مي آورد ولي جداي از استعداد و خلاقيت بي نظيرش، اخلاقش گاها عجيب و غير قابل تحمل ميشد و الان يكي از اون موقع ها بود.
آهنگ ساز كله مو مشکی با اون عينك قاب درشت و نگاه تيزش حالا روبروش ايستاده بود و همين طور كه لجوجانه چشماشو ريز كرده بود با صداي بلند تري پرسيد:" مشكلي پيش اومده مينا شي؟ فك نميكنم زندگي شخصيه بقيه چيزي باشه كه راحت درباره ش نظر بدي ..."
مينا مي دونست رنگ صورتش با شلوارك قرمزش بايد ست شده باشه اما الان وقت عقب نشيني نبود.
دستشو رو كمر نیمه لختش گذاشت و انگشت سبابه اش رو دقيقا رو خط بالا تنه ي بر آمده ش كه از يقه ي تاب طوسي رنگش بيرون زده بود گذاشت و با لحن حق به جانبي گفت:" من به زندگي شخصيت كاري نداشتم آقا اين فقط يه سوال ساده بود و اين شما بودي كه از كوره در رفتي!"