یه دختری که "دیوونه" شناخته میشه و یه پسر که دنبال خوشحالی میگرده.
بعد از اینکه از بخش مراقبت های روانی بیرون اومد، کلویی ویلیامز برگشت خونه. به خانواده ی تنفر. (خانوادش ازش متنفر بودن)
باباش یه الکلیه و کاملا مصرف نادرست داره.(سوء استعمال).
مامانش فرشته ای توی بهشته و خواهروبزرگترش که یه لقب داره "عجوزه ی جهنم" خواهر کلویی. "الیزابت". اون در مقابل چشمای کلویی بهترین زندگیو داره.
اون یه بدن و صورت عالی و پرفکت داره. و یه دوست پسر محشر هری استایلز.
و مسیر حرکتشون پیچ خورده؟هری و الیزابت یه سری مشکلات داشتن از چند ماه پیش. و هری توی نقطه توقفه. با پریشونیه کلویی با زندگیش و توی دنیای واقعی زندگی کردن. و هری به طور اساسی اونو پرستیدنی کشف کرده.
جذب نگاه ها شده، پر از راز.
و هری چیزیو کشف میکنه و از پیش میبره که هیچکس قبلا درموردش فکر نکرده.
کلویی اونقدری دیوونه نیست که بنظر میرسه.
YOU ARE READING
Schizophrenic // Harry Styles (Persian Translation)
Fanfiction"هیولا ها زیر تختت نمیخوابن ، اونا توی سرت داد میزنن"