Part 4

334 58 15
                                    

جنو بالاخره از خیره شدن به جه مینِ درحال آشپزی دست برداشت و شماره ی ته یونگ رو گرفت.همونطور که انتظار داشت هیونگش خیلی سریع تلفنش رو جواب داد.گوشیش رو روی بلندگو گذاشت تا جه مین بتونه اگر دلش میخواد توی مکالمه شرکت کنه.

"ته یونگ:سلام گربه کوچولوی من!

جنو:سلام هیونگ!هیونگ منه ۲۰ ساله واقعا دیگه قطعا گربه کوچولو نیستم -_-

ته یونگ:روی حرف بزرگترت حرف نزن!هیونگ میگه کوچولویی یعنی هستی (جه مین با خنده  و حرکت سرش حرفای ته یونگ رو تایید کرد) کجایی؟خوبی؟مامان و بابا خوبن؟

جنو:آره همه خوبیم.الان با نانا اومدیم خونت و نانا هم داره برام ناهار میپزه

جه مین:سلام هیونگ-نیم!

ته یونگ با ذوقی که از صداش میریخت جواب داد:سلام نانا!خوبی؟خوبه که اونجایی...مراقب باش جنو خونمو کثیف نکنه؛چون هر دفعه پاشو میذاره توی خونه ی من دقیقا شبیهه توله گربه ها همه چیزو بهم میریزه

جه مین خندید:چشم هیونگ مراقبش هستم"

منتظر جواب ته یونگ بودن که صدای جیغ بلندی توی گوشی پیچید.اولش تعجب کردن چون صدای جیغ از صدای انسان بلند تر بود اما با احساس اینکه ته یونگ هول کرده یک نگاه شیطون به هم دیگه انداختن.

"جنو:هیونگ تو اون تنهایی دوست دختر پیدا کردی؟هنوز کاملا دوهفته هم نشده که اینجا نیستیا شیطون 😈

ته یونگ:دوست دختر کجا بود بابا! (صدا دور تر شد) یونگ هومی خوبی؟هنوز نباید از جات پاشی ببین افتادی

جه مین عمیق تر خندید و با صدای متعجبی پرسید:هیونگ دوست پسر پیدا کردی؟

ته یونگ:یه لحظه!"
---------------
وقتی با صدای افتادن یه جسم روی زمین و پشت بندش جیغ بلند و دردناک یونگ هوم به خودش اومد سریع پاستای روی شعله رو رها کرد به سمت روباهش،که چهار روزی میشد به خاطر زخم پاش توی کلبه کنار ته یونگ زندگی میکرد،دوید.به سرعت از روی زمین بلندش کرد و در حالی که بغلش کرده بود روی مبلی که یونگ هوم از روش افتاده بود نشست.

ته یونگ:چرا انقدر لجبازی؟یه ذره آروم بگیر کوچولو.نباید از این پا استفاده کنی تا چندروز دیگه؛تازه بعدشم کم کم باید روش وایسی!!

و شروع کرد به نوازش کردن بدن و سر روباهی که توی بغلش لم داده بود و نهایت استفاده رو از گرمای آغوشش میبرد.

"ته یونگ:چندروز پیش یه روباهو از تله نجات دادم این صدای جیغش بود،روی همون پای آسیب دیدش افتاده بود.

FOXWhere stories live. Discover now