- حيوان شماره 2000 ؛ وارد اتاق انتهاى راهرو شو و خودت رو به باغ وحش معرفى كن!
صداى بلندى از توى بلندگو هايى كه معلوم نبود از كدوم گورى حرف ميزدن تو سرش اكو شد.
چند ثانيه بعد ريتم نامنظم نفس كشيدن خودش به گوش رسيد، احساس خفگى و ضعف شديدى داشت.
سينش تند و مدام بالا و پايين ميشد، احساس غرق شدن و تنگى نفس...- حيوان شماره 2000 ؛ وارد اتاق انتهاى راهرو شو و خودت رو به باغ وحش معرفى كن!
صدا دوباره تكرار شد. با يه لحن سرد؛ بى احساس و روبات مانند، و همين كافى بود كه موهاى بور دستانش مورمور، و بدنش يخ كند.
كف دستاش زمين سنگى رو لمس كرد و با تمام زورى كه داشت روى دستاش ايستاد، زيادى ضعيف شده بود؛ اروم ناله دردناكى كرد.
گلوش ميسوخت و به سرفه افتاد، خلط ته گلوش كه مزه شورى داشت و بيشتر طعم خون ميداد، نميزاشت راحت سرفه بكنه، بزاق دهن و شايد هم خلط و خون، با هربار سرفه بلندش روى دستاش ميپاشيد.- حيوان شماره 2000 ؛ وارد اتاق انتهاى راهرو شو و خودت رو به باغ وحش معرفى كن!
هنوز گيج و گنگ بود، ماتش برده بود و نميدونست تو كدوم جهنمى گير افتاده. چشماش رو باز و بسته ميكرد و تنها سوسوى چراغ هاى نئونى سبز رنگ خيره كننده اى كه به صورت مستطيل شكل تو فاصله دورى ايستاده بود و تنها نورى بود كه در سراسر مكانى كه توش گير افتاده بود، درحال درخشش بود؛ چشماش رو اذيت ميكرد. حدس زد كه اون در اتاق انتهاى راهروعه و حداقل ده قدم تا اونجا راه هست.
سرفه اش بند اومده بود، اما دستانش خيس و چندش شده، سخت نفس ميكشيد و به سكسكه افتاده بود.تصاوير محوى از زجر كشيدن يك زن و صداى گوشخراش جيغ زدنش باعث شد بلو هم از درد سرش جيغ بكشه و دستاش رو محكم به سرش بكوبه و موهاش رو بكشه؛ جيغ ها مثل صداى كشيدن چاقو روى ظرف هاى فلزى مغز بلو رو ميكويدن و آزارش ميدادن.
صنحه ذهنش عوض شد و موجودى كه با فاصله نه چندان دورى، در تاريكى شب با چشمان نافز زرد رنگش به بلو خيره شده بود، و صداى خرخر خوك از دهنشش بيرون ميومد، از جلوى چشماش گذشت. موجود، بيشتر شبيه انسان بى لباس و بى مويى بود كه گوشت خاكسترى رنگش به استخوان هايش چسبيده و بسيار لاغر و نحيف بود. ناخن هايش مانند سوزن تيز بودند و دندان هايش مانند ارواره هاى كوسه.
YOU ARE READING
Zoo
Action"حيوان شماره 2000 داخل قفس انتهاى راهرو؛ به باغ وحش خوش اومدى!" . "اون چيزى كه ميخوام رو بهم بده بلو، كارو براى خودت سخت تر از چيزى كه هست نكن!" . "تو نميخواستى منو بكشى؛ ولى به هر حال...تو اين كارو كردى! و اين منم، با خونى كه كليم جارى شده و باعث...