مادر گریه کرد، دختر مادر گریانش را دید.
مادر در اتاق را بست تا دخترش او را با حال بد نبیند، دختر عصبی شد و به دیوار انقدر مشت زد تا دست هایش خونی شدند.
قسم خورد که نگذارد کسی دیگر اشک مادرش را در بیاورد.
'20'
مادر گریه کرد، دختر مادر گریانش را دید.
مادر در اتاق را بست تا دخترش او را با حال بد نبیند، دختر عصبی شد و به دیوار انقدر مشت زد تا دست هایش خونی شدند.
قسم خورد که نگذارد کسی دیگر اشک مادرش را در بیاورد.