Hold Me Tightنگاهی به ساعت روی دیوار اتاقم انداختم..نیم ساعت از زمان قرارمون میگذشت،ولی خبری ازش نبود..کلافه به سمت هال رفتم تا خودمو با برنامه های تلویزیونی مشغول کنم، که زنگ در به صدا درومد..با عجله به سمت در دویدم،خودش بود..کمی اخم کردم تا نارضایتیمو نشون بدم..لپمو آروم کشیدو گفت: عزیزم معذرت میخوام دیر شد،باور کن بهونه نمیارم، ترافیک بود.. حالا اخماتو باز کن!
سعی کردم حرفاشو باور کنم،لبخندی زدمو از خونه بیرون زدم..
ماشین آخرین مدلشو جلو در پارک کرده بود..بی اختیار کل حواس و فکرم به سمت اون کشیده میشد.. دیشب که تو رستوران شیک و مجلل دیدمش دوباره تمام خاطراتم زنده شد.. همه ی حرکات و رفتارهای دوجین و زیر نظر داشتمو مقایسه اش میکردم..دوجین که مکث منو دید با تعجب کنارم ایستاد:" نمیخوای سوار شی؟ چرا رفتی تو فکر؟
حواس پرتیمو سر اضطرابم انداختم:" معذرت میخواهم یکم استرس دارم
با لبخندی دستشو پشت کمرم گذاشت :" اضطراب برای چی عزیزم،فقط قراره همدیگرو بیشتر بشناسیم همین..مطمئنم هردو با دیدنت خیلی خوشحال میشن
بالاخره سوار ماشین شدم ولی کل فکرم پیش یه نفر دیگه بود،حتی برام مهم نبود مامان بابای دوجین چه نظری میخوان داشته باشن..
همیشه سر وقت میومد،با اینکه کار داشت،با اینکه ترافیک بود،با اینکه همه درها به روش بسته بود..همیشه الویتش بودم..
*فلش بک:
/// به شدت بارون میباریدو من چترمو فراموش کرده بودم..از آتلیه عکاسی بیرون اومدم،ولی ماشینشو جلو در ندیدم، سردم شده بود..کنار خیابون وایستادم تا تاکسی بگیرم،امیدی نداشتم تو این هوا با مشغله ای که داره دنبالم بیاد ..
وقتی ریزش قطرات باران روی سرم بند اومد،متوجه حضورش کنارم شدم..نفس نفس میزد،چترو روی سرم گرفته بود تا خیس نشم: " ببخشید، ماشین صاحب کارم دست خودش بود...الان ماشینی ندارم،باید با تاکسی برگردیم..
با لبخندی نگاش کردم..///
با صدای دوجین به خودم اومدم..
"نمیخوای پیاده شی؟ رسیدیم.. واقعا استرس داریا"
بی اختیار گفتم: دوجین، اگه بدونن چه شغلی دارم...شاید..
بلند خندید و دستشو روی فرمون گذاشت :" دیوونه شدی؟ من عکس های کاتالوگو بهشون نشون دادم گفتن خوششون اومد، اونوقت تو میگی...اوه خدای من تو واقعا یه چیزیت هست امروز..
YOU ARE READING
Hold Me Tight [ One Shot ]
Fanfictionبغلم کن... جوری که هیچوقت فراموش نکنم.. مثل روز اول.. مثل حس روز اولت... بغلم کن... همین حالا.. جوری که مطمئن شم دوباره کنارمی!