Imprints
Author:Jelly_spine
Translator:Choco Ball
Couple :MarkHyuck
Genre:Fluff,Romance" اوف چه جهنمیه؟! "
مارک اون قدر خوابش عمیق بود که نتونه گرمای خفه کننده اواخرجولای و اضافه شدن ناخوشایند یه بدن گرم بهش رو از هم تشخیص بده .
دستاشو که بالا آورد تا اون جسمو از روی خودش هل بده , دستاش لای چینای لباس خواب اون شخص گیر کرد ,بعد تلاشای زیاد و سختش , نا امید شد و اجازه داد دستاش همون جا استراحت کنن, رو منحنی سافت شکم پسر دیگه ~
" نمیتونی بخوابی "
دونگهیوک زیرلب گفت و آروم تو بالش مارک خندید .شکمش آروم زیر انگشتای مارک جابه جا شد .
مارک بی اعتنا خروپف کرد . یکم بعد با موهای پسر دیگه که داشت گونه شو قلقلک می داد و رون پاش که داشت بین پاهای خودش پرس می شد, هوشیارتر شد.
همون لحظه چشماش به موهای سیاه دونگهیوکی که چشماشو بسته بود و نفس کشیدنش آروم تر و عمیق تر می شد, خیره شد.
" جرئت نداری رو بالشم گولم بزنی "
مارک زمزمه کرد و آروم به دونگهیوک خندید .
دونگهیوک دستشو رو بدن پسر بزرگ تر گذاشت و بهش اطمینان داد
"من به خاطر تو خیلی تلاش می کنم که گولت بزنم "
مارک به مچ پای دونگهیوک لگد زد ولی فایده ای نداشت . بدن دونگهیوک داشت بین بدن خودش پرس می شد و گرمایی که از بدنش ساطع می شد, اون قدر قوی بود که حس می کرد پوستشون داره ذوب میشه.
سعی کرد دوباره بخوابه , میل شدیدی داشت که خودشو از این گرما نجات بده , اما نمی تونست.
وقتی مارک بیدار شد هنوز گرما رو حس می کرد و زیر موهاش عرق کرده بود .
دونگهیوک رو لبه تخت نشسته بود, برجستگی ستون فقراتش از زیر تی شرتش معلوم بود . مثل رشته کوه هایی می موند که کمرشو به دو قسمت تقسیم کرده بود .
مارک جابه جا شد و چرخید تا بتونه نگاش کنه , یه رد قرمز بالای گونه ش بود و ردهای کمرنگ تری روی فک و شقیقه ش بود .
مارک اشاره کرد " تو یه مارک اون جا داری " و خندید .
دونگهیوک دستشو بالا برد و روی گونه ش گذاشت , به مارک سیخونک زد ,شونه شو بالا انداخت " شاید از بالشه "
مارک " از منم داری ؟ "
دونگهیوک چشماشو سمت مارک چرخوند, دستای مارک تو هوا سمت فکش بود اما کامل لمسش نکرده بود . دونگهیوک سرشو تکون داد و چرخید که بلند بشه .
موقع خوردن صبحونه, جه هیون خمیازه کشید و به گونه دونگهیوک اشاره کرد " چطوری خوابیدی که این شکلی شدی؟"
دونگهیوک شونه شو بالا انداخت " تو تخت مارک خوابیدم "
مارک به ظرف برنجش خیره شد و سرشو تکون داد .
جه هیون به جفتشون نگاه کرد, یه برقی تو چشماش بود .
جه هیون " یکم زیادی برای با هم خوابیدن گرم نبود ؟" پوزخند زد
دونگهیوک شونه شو انداخت بالا و پوزخند زد وقتی مارک غرغر کرد " دقیقا همون چیزیه که بهش فکر کردم "
مارک روی تختش نشست . تقریبا جای پاهای دونگهیوکو رو ملافه می دید . بالششو درست کرد و وقتی حس کرد تخت به خاطر زانوی دونگهیوک رفت پایین, خمش کرد.
مارک با یه ناامیدی اغراق آمیز تو صورتش بهش نگاه کرد " دوباره؟"
دونگهیوک با یه لبخند قلبی به پسر بزرگ تر نگاه کرد , تو چشماش پر شیطنت بود "دوباره "
پسر کوچک تر صبر کرد که مارک دراز بکشه,بعد پرید روش.مارک زیر پسر دیگه سر و صدا می کرد , دونگهیوک تو گودی گردنش خندید .مارک ,دونگهیوکو از کمرش گرفت و سعی کرد باهاش کشتی بگیره اما دونگهیوک مثل یه بدن مرده روی خودش بود با این تفاوت که شدیدا گرم بود .
" ازم فرار کن "
مارک دستور داد ,درحالی که به سختی کلمه ها رو بین خنده هاش می گفت .
لب ها و دندونای دونگهیوک روی پوستش بودن و پوستشو مارک می کردن و می خندیدن . ابروهاش بالا رفتن وقتی کل بدنش با خنده های دونگهیوک و بدنش تکون می خورد .
دونگهیوک هیچ وقت به دستوراش گوش نمی کرد و مارک کلا بی خیالشون می شد. مارک پسر کوچک تر رو که داشت صورتشو از مارک دور می کرد, بلند کرد و حواسش پرت ترقوه دونگهیوک که از زیر یقه لباسش معلوم بود , شد . دونگهیوک از حواس پرتی مارک استفاده کرد و به پسر دیگه لگد زد و باعث شد که روی تخت , کنارش بیوفته .همین جور که خنده شون آروم آروم کم می شد ,پاشو روی مارک انداخت.
مارک " تو شیطانی "
" مامانم میگه این جذابیتمه " دونگهیوک همون طور که به مارک می خندید جواب داد.
مارک فکر کرد فقط لمسای شیطانه که میتونه پوستشو مثل لمسای دونگهیوک بسوزونه.
YOU ARE READING
MarkHyuck/Imprints
Fanfictionمارک با هوای گرم درگیره و دونگهیوک تصمیم می گیره یکم بیشتر عذابش بده...