1.Silence

135 18 17
                                    

″میخواام برم بیرون!″
اریانا در حالی که خیلی عصبانی بود گفت و پشت سرش در رو محکم کوبید.
انجلینا(مادر اریانا) به طبقه بالا رفت و روبه روی اتاق اریانا ایستاد و در زد.
اریانا در رو باز کرد و با انجلینا رو به رو شد.
انجلینا: ″ببینم تو نمیخوای عینه ادم باهام رفتار کنی؟ من مادرتم.. یادت نرفته که″
اریانا چشمی چرخوند..
اریانا: ″جدی؟ اوووه! نمیدونستم! بهرحال.. قراره برم با دوستام بیرون″
انجلینا خیلی عصبانی بود و خونش به جوش اومده بود
انجلینا: ″دیگه برام مهم نیستی... هر غلطی که میخوای بکنی،بکن! بعدا که پدرت اومد به حسابت میرسیم″
اریانا چشمی چرخوند.

اریانا در رو پشت سرش بست و به طرف کمدش رفت تا یه لباس انتخاب کنه.

اینکه اریانا یه لزبین باشه یا هرچی،برایه خانوادش خیلی مهم بود! خیلی زیاد‌.. گرایشش..

بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش یه لباس انتخاب کرد و پوشید

به طوری که توجه انجلینا رو جلب کنه که داره میره بیرون در رو محکم باز کرد.

انجلینا چشمی چرخوند و پیشونیش رو روی دستاش تکیه داد.. انجلینا میتونست با قاتل شدن دخترش کنار بیاد اما نمیتونست با لزبین بودن اریانا،دختر لجبازش کنار بیاد

اریانا به سمت خونه ی کندال حرکت کرد.. بهونه ای که به دست انجلینا داده بود درس خوندن بود.. و خوب خبری از درس خوندن نبود!

در خونشون رو زد و بعد از چند ثانیه در باز شد... و اریانا شاهد قیافه ی پَکر کندال بود..

″هی دختر به کی دادی که انقدر اوضات بده؟″
اریانا گفت و بلند خندید

″دهنتو ببند عوضی!.. دیشب ساعت ۵ صبح تازه تونستم بخوابم،که تازه به لطف مدرسه تنها 2 ساعت تونستم بخوابم..″
کندال بی حوصله گفت

″چه داستان تخمیی″
اریانا گفت و خودشو رو مبل انداخت.. کندال چشمی چرخوند و به اشپزخونه رفت و یه لیوان آب زرشک به اریانا تعارف کرد..

″هی.. ممنون″
اریانا گف و یک قلوپ ازش خورد.. کندال دوباره چشمی چرخوند و لبخندی کمرنگ و اجباری به اریانا زد

″خوب.. میدونی کن(مخفف اسم کندال.. میدونم خیلی هاتون میدونید اما بهرحال گفتم) خانوادم خیلی بهم گیر میدن! من حق اینو دارم که گرایشم و راه زندگیم رو خودم انتخاب کنم!″
اریانا درحالی که با حسرت و حرص داشت به لیوان آب زرشک نگاه میکرد گفت...

″میفهمم چی میگی آری.. همه خانواده ها همینطورن″
کندال هم سرشو پایین انداخت و لباشو جوید

″همه ی خانواده ها؟؟! ه...همه؟؟! هه..، نه اینطور نیست کِن! پس چطور، لانا و لیلی کاپل همن و مادرشون از این خبر دارن؟ چرا بهش گیر نمیدن؟ چرااا؟!″
اریانا با حرصی که از خانوادش داشت و روی کندال خالی کرد..

Bloody Smile+18 [S.G] [A.G]Where stories live. Discover now