They leave

76 14 11
                                    


لس انجلس
اواخر سال ۲۰۱۹
(حال)

هوای سرد به خاطر نزدیک شدن به فصل سرما
مردم همه اروم بودن
نوجوان هایی که کنار هم، بالن های کوچک که با شمع بالا میرفت رو
رها میکردند.
گریه و آه و ناله بود
ناراحتی های تمام نشدنی...

-امروز، دومین سالگرد از دست دادن سه فرشته ی دوست داشتنی...هنرمند های با استعداد و فروتن، هری استایلز، نایل هوران و لوییس تاملینسون است. جوان ها و طرفدار ها همه کنار هم جمع شده و در حال رها کردن بالـ...

کاترین کنترل رو روی میز گذاشت. سر درد شدید امانش نمیداد.
گیلاس رو با ویسکی پر کرد.

"چه بر سر سه عضو پر طرفدار گروه وان دایرکشن آمد؟"

روزنامه رو از روی میز برداشت و سمت دیگه ای پرتاب کرد.

-مردم باید یاد بگیرن خفه شن!

ویسکی رو بالا رفت و اروم روی مبل دراز کشید.
از دور، نگاهی به روزنامه انداخت و تیتر بعدی رو بلند تکرار کرد:

-زین مالیک کجاست؟

***

-خیلی خب لیام، اینجوریه که تو برای حداقل ۳ هفته به استراحت نیاز داری.

لیام سرش رو از توی برگه ها بیرون نکشید و همونطور گفت:

-بیخیال سوفیا. نیازی نیست.

-نیازه! ببین، کم مونده خودتو با کار خفه کنی! یعنی، تعجب نمیکنم اگه ببینم داری کاغذا رو میخوری!

لیام عینک رو از روی صورتش برداشت و به سوفیا نگاه کرد.

-میگی استراحت کنم؟ اوکی. ولی سه هفته استراحت، میشه بهم یه برنامه بدی که توش مسافرت، دیدن خانواده، رفتن به کافه و رستوران با دوستان ، توی خونه فیلم دیدن و کتاب خوندن و این تفریحا نباشه؟!

سوفیا پوزخند زد: بگو میخوام بمیرم دیگه!

لیام زمزمه کرد: دقیقا همینو میخوام.

سوفیا به بالکن رفت و لیام کلافه سرش رو خاروند.

کنار در شیشه ای بالکن ایستاد. چیز عجیبی به چشمش نیومد تا وقتی که نگاهش به دودی که از جلوی سوفیا بلند میشد افتاد.

سیگار رو گرفت و پایین پرت کرد.

-لعنت بهت سوف. خیلی احمقی.

-باید به خاطر سیگار کشیدنمم به کسی جواب پس بدم پین؟

-به من باید جواب بدی، چون من اون روزی که دکتر بهت گفت مریضی کنارت بودم.

-بیخیال. باید از زندگی لذت برد. بهت قول میدم که نمیرم!

و رفت داخل.
لیام مثل دیوونه ها دنبالش دوید و دستش رو گرفت و نذاشت حرکت کنه

Dead People [Z.M] Where stories live. Discover now