"ببوسش! ببوسش! ببوسش!"
این كلمات رو مخ چانیول رژه میرفتن و بخاطر همه اون صداها داشت سردرد میگرفت.
هر چند صدای خنده ی بکهیون، هر صدایی رو قطع کرد :"خل شدین؟!" آبجوی نیمه پرش رو ( كه هی ازش میخورد ولی نه تمومش میکرد و نه از حال میرفت ) جلوی همه تکون داد و با اون یکی دستش به بازوی چانیول کوبید :"حتی اگه یه میلیون دلار هم بهش بدين عمراً بخواد منو ببوسه!"
دوباره خندید و به سمت چانيولی برگشت که داشت با خودش فکر میکرد حالا کیونگسو چه فکری میکنه؟ کیونگسو راجبه این چی میگه؟! من لعنت بشم اگه بذارم این جرئتِ کوفتی بدبختم کنه!
سعى كرد با كراشش چشم تو چشم نشه، چون اصلا نمیخواست کیونگسو قضاوتش کنه. نمیخواست کیونگسو يه وقت فکر کنه که عاشق بکهیونه يا همچين چيزى، چون اون و بکهیون از هم متنفر بودن، و نفرت هیچوقت تبدیل به عشق نمیشه.
ولی حتی وقتی داشت اینو به خودش میگفت، میدونست که بهش باوری نداره.
بکهیون به سمت بقیه برگشت و منتظر تاییدشون شد :"غیر از اینه؟" و آبجوشو زمین گذاشت - شاید چون برا دستاش زیادی سنگین بود :"حالا نه اینکه منم يه وقت بخوام ببوسمش، حتی اگه یه شانس دیگه برا زندگی بهم داده بشه، بازم حاضر نیستم اونو-" اما نتونست حرفشو تموم كنه، چون همون لحظه چانیول سرآستیناشو گرفت و همونطور كه بالا میکشیدش، لباشونو محكم به هم قفل کرد.
گندش بزنن!
گندش بزنن گندش بزنن گندش بزنن!! لعنت به این جرئت، لعنت به همتون، لعنت به اوه سهون، لعنت به دو کیونگسو، لعنت به بیون بکهیون! لعنت به خودت پارک چانیول!!
همه رسماً خفه شده بودن و يه سکوت شوکه کننده که خنکاش تا مغز استخونشون نفوذ میکرد بوجود اومده بود، چون...
واقعاً پارک چانیول الان بیون بکهیون رو بوسید؟
چانیول به هیچکس اهمیت نمیداد؛ چون تو اون لحظه تنها چیزی که بهش فکر میکرد، بوسیدن بیون بکهیون بود. میتونست لبای نرمشو رو لبای خودش حس کنه، که با اینکه کاملا همراهیش نمیکردن همچنان تحریک کننده و واسه بوسیدن عالی بودن. نمیدونست قراره چقد طول بکشه و يا جز اینکه لباشو به لبای دشمنش فشار بده چیکار باید بکنه، چون اگه ميخواست روراست باشه، قبلا کلاً یکی دوبار کسی رو بوسیده بود، اونم فقط در حد تماس لب ها به هم!
YOU ARE READING
The Faults in Byun Baekhyun (Persian Ver.)
Fanfictionچانيول و بكهيون تا سر حد مرگ از هم متنفرن. شروعِ سال تحصيلى جديد توى كالجه و چانيول خدا خدا ميكنه امسال رو به خير بگذرونه، و يجورايى هم تهِ دلش اميدواره بتونه به يه پسر خاص كه مدتِ زيادى روش كراش داشته، نزديك بشه. چيزى كه چانيول بيشتر از هرچيزى تو د...