Im gonna write a fic about it

173 45 5
                                    

مارک:*جلوی در اتاقش وایمیسته و دستاشو به گوشه های در فشار میده*
مارک:دونگهیوک دستمو بلند کن دونگهیوک دستمو بلند کن
جنو:نباید این طور باشه که "شیطان دستمو بلند کن؟" می دونی, شیطانو باید صدا بزنی.
مارک:آره؟
جنو:اون اسمو صدا نزن " چون دونگهیوک خودش شیطانه". فقط می خوای دونگهیوک دستتو بگیره نه؟
مارک:...........
جنو:دونگهیوک بیا این جا و دستای مارکو بلند کن
دونگهیوک:وات د فاک چرا؟؟؟
جنو:چون نمی خوام هیچ شیطان یا روح شیطانی ای بیاد تو خوابگاه فقط چون مارک یه بازی ای کرده که لمست کنه!!خدایا لعنت نمیشه شما دوتا فقط به هم اعتراف کنید؟از شما دوتا و بازی های احمقانه تون خسته شدم!فقط اعتراف کنید!
جنو:*اتاقو ترک میکنه*
دونگهیوک:واو ترسناک شد
مارک:آره خیلی عصبانی شد
دونگهیوک:واقعا می خوای دستتو بلند کنم؟
مارک:.....آره
دونگهیوک:اوکی
دونگهیوک:*دست مارکو بلند میکنه**دستشو میاره پایین و دست مارکو می گیره*
مارک:*انگشتاشونو تو هم حلقه میکنه*
دونگهیوک:شاید یه کم دوست داشته باشم
مارک:شاید بیشتر از یه کم دوست داشته باشم
جنو از یه اتاق دیگه داد میزنه:فاکینگگگگگ بالاخرهههههه

Just MarkHyuck Things 1Where stories live. Discover now