_پسره ی بی شرف عوضی... دوساعته منو کاشته اینجا اگه گیرش بیارم...
حرفش با دیدن سوسمار بزرگی که با نیشخند از کنارش رد شد و خنده ی دویل مانندش تو گوشش پیچید و موهاشو سیخ کرد قطع شد و سرجاش خشکش زد.
_تخم حرومی... دستم بهت برسه تیکه بزرگه ت تخم راستته.
زیر لب به فحش دادناش ادامه داد و ماسک خوناشامی رو که رو چشمای آرایش کرده ش گذاشته بود کمی از چشماش فاصله داد و زیرشو خاروند.
تل رو سرش که به شکل شاخ شیطان بود رو برداشت و بعد مرتب کردن موهای زیرش دوباره سر جاش قرار داد. نمیفهمید کجای تاریخ خوناشام ها دارای شاخ بودن براش مهمم نبود فقط اون لحظه قسم خورد اگه لوهان رو گیر بیاره همین تل شاخی رو تو کونش فرو میکنه.
_من اینجا چه غلطی میکنم؟ لعنت به من که دوباره خام حرفات شدم..
همونجور که نزدیک بود اشکش دربیاد با خودش فکر کرد که اون اسکیت کوفتی خوشگل لوهان واقعا ارزشش رو داشت که خودشو به این روز بندازه و تو مهمونی هالووین کوفتی دبیرستان که از زمان هشت سالگیش وقتی با دیدن یه جنازه متحرک تو شلوارش شاشیده بود قسم خورده بود پاشو تو همچین مراسمایی نذاره بیاد و الانم تمام نقاط بدنش زیر اون لباس کوفتی سیاه رنگ به خارش بیفته؟
_چرا بیخیال نمیشین؟ بخدا صلاح نیست..این دیوونگیه!_خفه شو کیونگ! حالا که تصمیم گرفتیم دیگه راه برگشتی نیست تو وارد این بازی کثیف شدی!
جمله دومی که در جواب جمله ی اول شنید خطاب به هر کسی که بود باعث شد صدای گریه مانندی رو به طور آهسته بشنوه و برای سر درآوردن از جریان به پشت سرش بچرخه.
بنظر یکی رو خفت کرده بودن.. هر چند تو وجودش نمیدید بخواد هیچ غلطی بکنه ولی صدای دومی بشدت آشنا بود و همین باعث شد یواش به عقب برگرده.با نگاهی به پشت سرش چیزی جز یه پرده سیاه ندید و حدس زد هرچی هست پشت همون پرده داره اتفاق میفته. صدای قورت دادن آب دهنش تو صدای جیغ و داد رعب انگیز و آهنگ پر سر و صدایی که تو ساختمون پخش میشد گم شد و آروم سمت پرده خم شد.
گوشه پرده رو گرفت و خیلی آهسته با دست لرزون گوشه ش رو بالا داد . دوتا پسر یکی با سر وصورت خونی و اون یکی که نمیدیدش انتهای زیر راه پله بودن و یه نفر هم وسطشون بود. چند بار پلک زد و هیچ نشونی از خفت شدگی ندید چون بنظر میرسید اونا هرسه روبروی دیوار میخکوب شدن.
خواست یکم دیگه پرده رو کنار بزنه تا فضای بیشتری رو ببینه که یه دفعه دستی رو شونه ش نشست.
_هی بکی...
همزمان صدای جیغش بلند شد و با برگشتن به عقب زمین خورد و لوهان که دستش رو شونه ش بود با واکنشش هول شد و هر دو زیر راه پله و پشت پرده پخش زمین شدن.
YOU ARE READING
Ghosts Party
Fanfiction 𝗚𝗵𝗼𝘀𝘁𝘀𝗣𝗮𝗿𝘁𝘆 ✎ وانشات: ⊹𑁍 #پارتی_ارواح 𑁍⊹ 𝗖𝗢𝗨𝗣𝗟𝗘𝗦 ꧇⬎💙 𝗖𝗛𝗔𝗡𝗕𝗔𝗘𝗞 𝗞𝗔𝗜𝗦𝗢𝗢 𝗛𝗨𝗡𝗛𝗔𝗡 ژانر ꒱👇🏿🌧꒰ ⁞ کمدی ، فلاف ، ترسناک!👻 ⁞ 𝗪𝗥𝗜𝗧𝗘𝗥 : [- @TYeeTY_jm 🐣🍃] :: خلاصه :: _بنظر میرسه فرد مورد نظر بالاخره پی...