confession

180 32 15
                                    

( اگه میتونین با اهنگ بالا گوش کنین خیلی قشنگ میشه )

خودشم نمیدونست چرا استرس داره ، بار اولش نبود که میومد اونجا ...
گل مورد علاقش رو تو بغلش فشار داد و گوشیش رو از جیبش درآورد و برای بار هزارم اون ویدئو رو پخش کرد :
" داره ضبط میکنه ... هوم ؟
وقتی این به دستت برسه یعنی من دیگه پیشت نیستم
حالت چطوره ؟
الان کجایی ؟
از کجا شروع کنم ؟ ...
میدونی برام راحت نیست درباره ی احساساتم حرف بزنم
ولی هیچ دردی بدتر از نگفتن این داستان بهت نیست ...
من بعد از مدت ها بلاخره معنی عشق رو فهمیدم
روزای خوشمون رو به خوبی یادمه
ولی همه چی بعد بیماری من بهم ریخت ...
از این بفمی مریضم و ترکم کنی ترسیده بودم
... ولی تو نرفتی ...
هردومون از اول میدونستیم توی این نبرد شکست میخوریم
ولی قبولش نکردیم
و این طوری پایانمون شروع شد ...
خنده هامون تبدیل به اشک شدن
روزای ساکتمون ما رو تبدیل به آدمایی کرد تا واسه زنده موندن همش باهم دعوا کنیم
... وقتی برای اولین بار دیدمت فقط داشتم به این فکر میکردم که میخوام باهات باشم ، باهات حرف بزنم و بیشتر بشناسمت
تو به خوب بودنت ادامه دادی و این باعث شد من حریص تر بشم
بعد از اولین دیدار ...
میخواستم بیشتر ببینمت
بیشتر باهات باشم
تو منو خوش حال میکردی ...
خیلی زیاد و خودتم این میدونی ، مگه نه ؟
تو پسری هستی که واسه اولین بار عاشقش شدم
کسی که حسمو بهش گفتم
کسی که بهش اعتماد کردم
اگه همه ی اولین های من با تو نبود ... نمیخواستمشون ...
یونهو ...
لطفا ازم عصبانی و دلخور نباش
نگران نباش ...
من حتی اگه مرده باشم ، حواسم بهت هست
و در نهایت و از همه مهم تر ...
ازت ممنونم ... و بازم ممنونم ... "
یونهو به حلقه ی نقره ی انگشتش نگاه کرد و بعد گل مورد علاقه ی سونگهوا رو کنار سنگی که الان خوابگاه همیشگیش بود گذاشت .
لبخندی که سونگهوا دوست داشت رو زد و گفت : دلم واست خیلی تنگ شده ...

                    ********

خوب گایز ببخشید اگه ناراحت شدین سرش ، لازم بود چنین چیزی بنویسم
از فردا روی ring of love کار میکنم و ممنونم که منتظر موندین
فحش آزاد 🖤😊

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 12, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

confessionWhere stories live. Discover now