شوگا:
سرمو بلند کردم، جیمین واقعا زیبا شده بود. یه لحظه به خودم بالیدم که همچین دوست پسری دارم. تو رویاهام غرق شده بودم تمام لحظات عاشقانمون، بوسه هامون، مارک کردنامون مثل فیلم از جلوم رد شد. با بشکن جی هوپ به خودم اومدم گفت : کجایی؟ _ تو یه دنیای دیگه
: کجا؟ _ تو دنیای جیمین. بلند شدم و تو چند سانتی متریش وایسادم و گفتم : لعنتی تو نمیگی با این آرایش جذاب و موهای صورتی خوشرنگ و لباس تنگ مشکیت من دلم بره؟ فک نامجون و جین که تو حلق هم بودن و مشغول بوسیدن هم بودن خورده بود زمین بخاطر حرف هایی که هیچ وقت فکر نمیکردن از دهن من بیرون بیاد. اونا با اینکه میدونن آدم با احساسی ام ولی خیلی چیز هارو باورشون نمیشه. نگام رو از اون دوتا عاشق برداشتم و دوباره به موچی کوچولوم زل زدم. سرخ شده بود. رفتم جلو و لباشو بوسیدم و همزمان تهیونگ جلوی چشمای جونگ کوک رو گرفت و گفت : بچه ها نباید از این چیزا ببین و کوک گفت : چطور وقتی هرشب این بلا رو سرم میاری و با این لبای کبود هرروز بیرون میام چیزی نیست.سخت بود ولی ازش جدا شدم. جیمین با خنده گفت : شوگا من واقعا خجالت میکشم، جلوی جمع اینکارو نکن با قلدری گفتم: از دستم بر نمیاد برو سراغ خواهش بعدی.
همه آماده نشته بودیم تا اومدن صدامون کردن که بریم و توی جایگاه مون بشینیم. جایگاه گات سون رو به روی ما و اکسو پشت ما بودن. وقتی از اتاق اومدیم بیرون اول از همه با اعضای اکسو روبه رو شدیم و من به اونها سلام کردم و وقتی جیمین و بکهیون بد جوری با هم گرم گرفتند خونم به جوش اومد. چانیول دوست پسر بک هم همین حسو داشت. با چشم های سرخ به هم نگاه کردیم و چانیول با ی سرفه اونا رو متوجه کرد. دست جیمین رو محکم کشیدم و گفتم امشب تلافی این کار تو سرت در میارم یهو هیجانی شد و داد زد:هی شوگا... بس کن چرا حسودی میکنی خودت میدونی که چقدر دوست دارم. با دادش تهکوک و نامجین و جی هوپ بهمون زل زدن که ی لبخندی زدم و با دستم اشاره کردم که این دیوونه است.
رفتیم نشستیم که گات سون اومدن تک تک اعضاشون اومدن تا به ما سلام کنن میشد گفت بین آیدل ها و گروه های کی پاپ ما و گات سون رابطمون خیلی خوب بود بچه های باحالی بودن. نفر آخر، آقای خوشتیپ و خفن جی بی بود اصلا حواسم بهش نبود و داشتم پایین رو نگاه میکردم که یک دفعه عطرش به مشامم رسید، همون عطر بود، همون عطر لعنتی که محتاجش بود. سرمو بالا آوردم که دیدم جی بی رو به روم وایستاده و دستشو سمتم دراز کرده و با چشمای خالی از احساس داره بهم نگاه میکنه. با هم سلام کردیم و دست دادیم. رفتم و نشستم و جی بی دقیقا رو به روم بود.
اعضا مشغول حرف زدن شدن که تصمیم گرفتم ی نگاهی بهش بندازم. موهای مشکی بلندش، گوشواره های جذابش و نگین بینیش و کت شلوار مشکیش اونو واقعا زیبا و جذاب کرده بود مثل همیشه تو نگاه اول سرد و خشک به نظر میرسید درحالی که آدم فوقالعاده مهربونی بود جیمین ی مشت محکم به پهلوم زد و با عصبانیت گفت:هی... به چی زل زدی؟ اصلا خوشم نیومد ها گفتم :خیالت راحت امشب فقط تو به چشم من میای کولوچه ی کوچولوی من. خودشو لوس کرد. این کاراشو دوست داشتم. تو برنامه هیچ دوربینی نبود پس خم شدم تا گوششو ببوسم که سنگینی یه نگاه رو احساس کردم از نگاه زیر چشمی ام فهمیدم جی بی بهمون زل زده و با چشمای خمار و هم زمان عصبی و جذاب داره بهمون نگاه میکنه....
YOU ARE READING
Your eyes tell
Fanfictionفن فیکی از دل دوتا گروه محبوب و عشق من: 💜GOT7💚 and BTS کاپل ها: شوگا❤جی بی. هوپمین. تهکوک.نامجین 😍 امیدوارم لذت ببرید و دوست داشته باشید و حمایت کنید درضمن این فیک دارای پارت های 🔞است 😉